خانه » ادبیات » تحقیق در مورد زندگی شمس تبریزی و آثارش

تحقیق در مورد زندگی شمس تبریزی و آثارش

مختصر در مورد زندگی نامه شمس تبریزی

زندگی شمس تبریزی

در این پست با به صورت مختصر با زندگی شمس تبریزی و آثارش آشنا می شوید با دانشچی همراه باشید.

زندگی نامه شمس تبریزی

محمد بن علی بن ملک داد تبریزی مشهور به شمس الدین یا شمس تبریزی عارف پر آوازه قرن ششم و هفتم هجری می باشد که در سال۵۸۲ هجری در شهر تبریز به دنیا آمد. از صوفیان ایرانی قرن هفتم هجری می باشد.

دیرینه شمس تبریزی

پدر شمس در تبریز به پارچه فروشی و تجارت مشغول بود، شمس تبریزی در مقالاتش، به مهربانی والدینش اشاره کرده و ستوده است، و فقط عاشق نبودن پدرش را تنها ایراد آن دانست است. شمس تبریزی عارفی زهد پیشه بود، مدام از جایی به جای دیگر کوچ می کرد مانند پرنده ای که زمین را طی می کرد و در هیچ دیاری سکنی نمی گزید، و عمر و روزگارش را با ریاضت می گذراند، شمس با اینکه عارف و صوفی بود وارد هر دیاری که می شد در مدرسه یا خانقاه اقامت نمی کرد و در کاروان سرا می ماند، اهل بحث نبود و بر این باور بود که تقدیر او تنهایی است.

او شخصیتی عرفانی داشت، رمز آلود صحبت می کرد و وارد مباحث علمی نمی شد از این رو ارتباط کلامی آسانی با مردم نداشت با این حال مردم سادگی شمس را دوست داشتند. شمس تبریز ی نزد ابوبکر زنبیل باف کسب علم کرده و روزگاری را سپری کرد تا جایی که علم ابوبکر را کافی ندانست و قصد سفر کرد. برخی گفته اند که شمس مدتی هم شاگرد بابا کمال خجندی بوده، برخی نیز دیدار شمس با اوحدی کرمانی در خانقاه های بغداد را گویند. شمس تبریزی خواب دیده بود که برای انجام رسالتش با عالمی در قونیه مدتی را به هم صحبتی خواهد گذراند. به همین سبب در جمادی الثانی سال ۶۴۲ به قونیه سفر کرد.

شمس در سن ۶۰ سالگی در جستجوی شخصی بود که شایسته معلومات وی باشد و با این قصد و نیّت راهی قونیه گشت، قونیه شهری بود که مولانا جلال الدین رومی در آن جا زندگی می کرد و این لیاقت را در مولانا که در آن زمان ۴۰ سال داشت، یافت.

شمس و مولانا

مولوی از علمایی بود که در مدارس قونیه درس فقه می داد و بزرگان شهر برای مولوی احترام خاصی قائل بودند، مولوی شیفته سیر و سلوک شمس تبریزی شد و پیش او حکمت عملی را به گونه ای دیگر کسب کرد. سکوت، از مراحل عرفانی است که عارف با طی کردن این مرحله وارد مرحله جدیدی از عرفان می شود، شاید تخلص خموش که مولانا انتخاب کرد به دلیل گذراندن مرحله سکوت در محضر شمس بوده باشد.

پیشنهادی: زندگی نامه مولوی

مولوی درس و فقه را رها کرد و به موسیقی و رقص سماع روی آورد و در رقص های صوفیانه سماع، به همراه شمس شرکت می کرد. حال مولانا برای مردم قونیه قابل درک نبود و این حرکات را در شأن یک عالم نمی دانستند و از تغییر مولانا ناراحت بودند و علیه شمس شورش کردند. بعد از یک سال و نیم از دوستی و هم نشینی با مولانا، شمس که مخالفت و شورش مردم را دید بدون اطلاع، قونیه را ترک کرد.

مولانا در فراق شمس گوشه نشین شد و ارتباط با اطرافیانش را قطع کرد، حتی تمایلی به دیدن اعضای خانواده اش نیز نداشت از این رو سلطان ولد، پسر مولانا به جست و جوی شمس رفت و از وی خواست که به قونیه باز گردد، بعد از گذشت مدتی مولانا پسرش را به همراه ۲۰ نفر از اطرافیانش، به شام راهی کرد تا شمس را به قونیه بازگردانند. مولانا برای بازگشت شمس جشنی فراهم کرد که در آن مجلس شور و شادی و سماع بر پا بود.

شمس می خواست مولانا را به مرحله استغنا از خود برساند. به همین دلیل از او دوری کرد تا، شمس درون مولانا را زنده کند. شادی دیدار شمس و مولانا طولی نکشید که دوباره رفتار های مردم نمایان شد و به آزار شمس پرداختند و شمس با دیدن این رفتار تصمیم گرفت که قونیه را برای همیشه ترک کند.

شمس تبریزی و کیمیا خاتون

کیمیا خاتون که دختر خوانده مولانا بود، از همان  کودکی انسان متفکری بود و برخی مواقع به حدی در افکار خود غرق می شد که روح از تنش جدا می گشت و جسمش خشک می شد. او دختری بود که از نظر فکری سال ها از هم سن و سالانش بزرگ تر به نظر می رسید. از آنجایی که کیمیا به علم و دانش علاقه زیادی داشت و در روستا امکانات جهت تحصیل فراهم نبود، پدرش او را به قونیه نزد مولانا فرستاد.

کیمیا زندگی را از زاویه عشق می نگریست و به دلیل علاقه او به شمس، مولانا آن دو را به عقد هم درآورد. شمس علاقه ای به ازدواج با کیمیا خاتون نداشت، امّا کیمیا خاتون دلباخته رفتار و سلوک عارفانه شمس بود و به همین سبب بسیار تلاش کرد تا توجه شمس را جلب کند اما در این راه توفیقی به دست نیاورد. در اثر بی توجهی های شمس، کیمیا خاتون هر روز نحیف تر شد و سرانجام بر بستر بیماری افتاد و جهان هستی را وداع گفت.

زندگی نامه شمس تبریزی

 آثار شمس

مولانا و اطرافیانش به جمع آوری و نگارش گفته های شمس پرداختند، مجموعه مقالات شمس تبریزی حکایتی دلنشین است که مولانا آن‌ها را در دوره هم‌ نشینی با شمس تبریزی، به شاگردانش آموخته است و مریدانش آن ها را جمع آوری و نگارش کرده اند. مقالاتی در رابطه با شخصیت شمس، زندگی وی در قونیه، ارتباطش با مولانا و حکایاتی که شمس با بیان آن ها به مولانا، درس آموخت، غزلیات شمس تبریزی و مناقب العارفین از دیگر آثاری هستند که به شمس تبریزی نسبت می دهند، غزلیات شمس تبریزی یکی از آثار مولاناست که آن را به نام شمس تبریزی ثبت کرده است.

مزار شمس تبریزی و بزرگداشت

در منابع تاریخی، مشخص نشده که شمس بعد از قونیه به کجا سفر کرده، امّا برخی از منابع آرامگاه وی را در خوی می دانند.

عده ای بر این باورند که شمس توسط اطرافیان مولانا کشته شده، برخی نیز می گویند که او غیب شده، و برخی معتقدند به مرگ طبیعی در گذشته است.

در تقویم رسمی ایران هفتم مهر ماه، روز بزرگ داشت شمس نام گذاری شده است.

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

  1. سلام. متن خیلی خوانا و روان هست و توی هر سنی که باشیم متوجه همه چیز میشیم. دست نویسنده واقعا درد نکنه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *