معنی و مفهوم شعر دماوندیه فارسی پایه دوازدهم از محمد تقی بهار 🏔
در این پست، معنی و مفهوم شعر دماوندیه از محمد تقی بهار را از کتاب فارسی دوازدهم برای شما دوستان عزیز آماده کرده ایم. با دانشچی همراه باشید.
معنی شعر دماوندیه
۱- ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
معنی: ای قله دماوند که همچون دیو گرفتار و اسیری! ای گنبد برافراشته ی دنیا ای دماوند.
۲- از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمربند
معنی: برف ها همچون کلاه جنگی نقره ای بر سر تو هستند و سنگ ها و صخره ها کمربند نگه دارنده تو اند.
۳- تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
معنی: برای این که آدم ها چهره زیبایت را نبینند، صورت خود را پشت ابرهای آسمان پنهان کرده ای.
۴- تا وارهی از دَم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند
معنی: برای اینکه از دست مردمان نحس همچون چهارپایان که هیچ شعوری ندارند، خود را نجات دهی،
۵- با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
معنی: با خورشید آسمان پیمان بسته ای و با سیاره مشتری پیوند برقرار کرده ای. (اشاره به ارتفاع زیاد کوه)
۶- چون گشت زمین ز جور گردون
چونین خفه و خموش و آوند
معنی: هنگامی که زمین از ستم های روزگار اینچنین ساکت و خاموش و واژگون گشته
۷- بنواخت ز خشم بر فلک مُشت
آن مشت تویی تو ای دماوند
معنی: آسمان از روی خشم مشتی بر زمین کوبید و تو همان مشت آسمان هستی که به شکل قله ایجاد شده ای.
۸- تو مُشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پسافکند
معنی: تو آن مشت بزرگ و سخت روزگاری که قرن های بسیار زیاد قدمت داری.
۹- ای مُشت زمین بر آسمان شو
بر وی بنواز ضربتی چند
معنی: ای دماوند! ای مشت بزرگ آسمان! به آسمان برو و چند ضربه بر آن بکوب.
۱۰- نی نی تو نه مُشت روزگاری
ای کوه نیَم ز گفته خرسند
معنی: نه نه! تو مشت روزگار نیستی! من از گفته خودم پشیمانم.
۱۱- تو قلب فسردهی زمینی
از درد ورم نموده یک چند
معنی: تو قلب افسرده ی زمین هستی که از درد و غم، ورم کرده و به شکل قله درآمده!
۱۲- تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
معنی: برای اینکه این دردها التیام یابند، باید روی آن مرهمی از کافور (برف) مالید.
۱۳- شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
معنی: ای دماوند که تو قلب این زمانه هستی! منفجر شو و هرچه آتش در درونت هست را بیرون بریز و خاموش بودن را دوست نداشته باش.
۱۴- خامُش منشین همی سخن گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
معنی: سکوت نکن بلکه حرف بزن. غمگین و افسرده نشو! شاد و خندان باش.
۱۵- پنهان مکن آتش درون را
زین سوخته جان شنو یکی پند
معنی: آتش درونت را پنهان نکن و این نصیحت را از منِ دلسوخته بشنو
۱۶- گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت، به جانت سوگند
معنی: به جانت قسم! اگر آتش دلت را پنهان کنی و بر زبان نیاوری، آن آتش شعله ور میشود و تمام جانت را می سوزاند.
۱۷- ای مادر سر سپید بشنو
این پندِ سیاهبخت فرزند
معنی: ای که همچون مادر موسپیدی هستی! این نصیحت را از من سیاه بخت که همچون فرزند توام بشنو.
۱۸- از سر بکش آن سپید معجر
بنشین به یکی کبود اورند
معنی: آن روسری سفید را از سرت باز کن (کنایه از دوری از ضعف و گوشه گیری) و بر تخت پادشاهی ات بنشین.
۱۹- بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
معنی: مانند اژدهای خشمگین علیه دیکتاتوری زمانه قیام کن و بر دشمنان خشمگین شو. و مانند شیر خشمگین و قهرآلود، غرش کن.
گرزه: نوعی مار سمی که سری شبیه به گرز دارد
شرزه: خشمگین، غضبناک
ارغند: خشمگین
۲۰- بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز پی این نژاد و پیوند
معنی: این بنای دورویی و دشمنی را از ریشه تمام نسل ها از بین ببر.
۲۱- برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
معنی: بنای ظلم و و ستم را از ریشه نابود کن زیرا باید هر ظلمی را از ریشه نابود و منهدم کرد.
۲۲- زین بی خردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
معنی: از دشمنان نادان و بی خرد و پست، انتقاد مردم دانا را بگیر.
پیشنهادی: زندگینامه محمد تقی بهاراختصاصی-دانشچی