انشا دانش آموزی درباره اگر نویسنده بودم چه کار میکردم؟
انشا با موضوع اگر من یک نویسنده بودم به صورت توصیفی و ذهنی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
انشا اگر من یک نویسنده بودم
نویسندهها خالق دنیای قشنگی هستند که با دستان خود میسازند و خوانندگان را به سفر در دنیای خیالی خود دعوت میکنند. اگر من نویسنده بودم دنیایی میساختم پر از نقش و نگار، دنیایی که در آن لبخند زدن اجباری است.
شهر کتابهای من خیلی زیبا خواهد بود، پر از درخت و گل، با آبشارهای فراوان، با مردمی از دل جنگل، کلبههای چوبی که با حضور مردمی پاک و ساده گرم میشوند. در شهر کتاب من دروغ و ریا وجود ندارد، کسی دزدی نمیکند، همه با هم مهربان هستند، همه یکدیگر را یاری میکنند.
اگر من نویسنده بودم غرق در دنیای تخیل و شعر، همه را با خود همراه میکردم تا جهان زیباتری بسازیم. قلم من موتور حرکت من بود و با در دست گرفتن آن، همه را از واقعیت زندگی به جهان زیبا و پر رمز و راز تخیلات خود میبردم.
جایی که انسانها با شعر سخن میگویند، موزون و آهنگین و سلاح آنها برای دفاع از خود شاخههای گلی است که در دست دارند و به یکدیگر هدیه میدهند. لبخند میزنند، آواز میخوانند، مهربانی تعارف میکنند، دلها را از غم پاک میکنند و هرشب به یک دورهمی شاد و کودکانه دعوتند.
انسانهای کتاب من همگی در کودکی پاک و ساده خود باقی ماندند و هرجا زمین میخورند، دستان نوازشگر مادر التیامبخش دردهای آنان است.
اگر من یک نویسنده بودم در دنیای خیالی خودم دو بال پرواز میساختم تا سبکبال از این زمین رها شوم و به دل آسمانها بروم؛ با ابرها سخن بگویم، با ماه احوالپرسی کنم، به خورشید سلامی دوباره بدهم، ستارگان را نوازش کنم و سوار بر قطرههای باران به دشتهای بیکران سفر کنم.آنجا با باد دوست میشدم و به ابرها کمک میکردم تا برفها را راهی کوهستان کنند.
نویسندهها دنیای زیبایی دارند، جهان آنها محدودیت ندارد. تکرار زندگی در آنها معنی ندارد، چرا که هرروز یک شخصیت تازه هستند و با آدمهای جدید در ارتباطند، در یک شهر جدید زندگی میکنند، یک آسمان جدید بالای سر خود دارند و همیشه حرفهای تازهای برای گفتن دارند.
نویسندگی شغل نیست، عشق است و امید به ساختن دنیایی که همه آرزوی داشتن آن را دارند، آجر به آجر ساختن این دنیا علاقه میخواهد با چاشنی امید که تنها یک نویسنده قادر به بنا کردن آن است. نویسندگی یعنی قدم زدن در جهان خیال و تصور و همراه کردن خوانندگان با خود و لذت بردن از همه زیباییهای آن کنار یکدیگر.
اگر من یک نویسنده بودم، به همه کمک میکردم تا نویسنده شوند و طعم لذتبخش آن را با نوشیدن چند جرعه شعر، بچشند.
پیشنهادی: انشای خواندنی در مورد اگر من …انشا اختصاصی _ نویسنده: محیا بخشی فرد