انشای دانش آموزی از زبان یک درخت تنها در بیابان
انشا دانش آموزی از زبان یک درخت تنها در بیابان به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
انشا ادبی از زبان یک درخت تنها در بیابان
من یک درخت تنها در میان بیابان بیپایان هستم. شاید در نگاه اول بیاهمیت و بیزندگی به نظر برسم، اما در دل من داستانهای بسیاری نهفته است. تنهام به خاطر آفتاب سوزان رنگ باخته و شاخههایم به دلیل وزش بادهای تند خمیده شدهاند، ولی من همچنان ایستادهام. هر روز صبح، با طلوع خورشید، سایهی بلندم را بر روی شنهای گرم و خشک بیابان میاندازم. هر شب، با غروب خورشید، صدای زوزهی باد را میشنوم که قصههای بیپایان صحرا را برایم بازگو میکند. هیچ پرندهای بر روی شاخههایم لانه نمیسازد و هیچ رهگذری در سایهام نمینشیند، اما من از بودن خود رضایت دارم. ریشههایم در جستجوی قطرات اندک آبی که حیاتم را حفظ کنند، به عمق خاک نفوذ کردهاند. من از این قطرات ارزشمند قدردانم، چرا که با هر قطرهی آب، زندگیام را میپرورم و به جنگ با خشکی ادامه میدهم.
شاخههایم اگرچه خشک و شکننده به نظر میرسند، اما هر یک نشانی از پایداری و مقاومت من هستند. بیابان، با تمام خشکی و بیرحمیاش، به من آموخته که چگونه تنها و مستقل باشم. هر روز که میگذرد، بیشتر به این باور میرسم که حتی در سختترین شرایط نیز میتوان به زندگی ادامه داد و از هر لحظهاش بهره برد. من یاد گرفتهام که زیبایی را در کوچکیها و سادگیها ببینم، در خنکای نسیمی که از دور دستها میآید، در تلالو نور خورشید که از بین برگهایم میگذرد و در صدای خاموش بیابان که با من حرف میزند. شاید هیچکس نداند که من در این بیابان چقدر زندگی کردهام و چه چیزهایی را دیدهام. من نشانی از امید و ایستادگی هستم، یک درخت تنها در میان بیابان، اما زنده و پر از زندگی. امیدوارم روزی این بیابان خشک که روزی جنگلی سبز بوده نجات یابد و بتواند بر طلسم خود غلبه کند.
انشا درباره قطع درختانانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی