انشا دانش آموزی از زبان آتش 🔥
انشا ذهنی از زبان آتش به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا از زبان آتش 🔥
آب دشمن من است. هر کجا که او باشد من از بین میروم. نام من آتش است. بعضیها میگویند که من خطرناک هستم اما این تمام ماجرا نیست. من کمکهای زیادی به انسانها کردهام. زمان سرما، هنگام پختن غذا و وقتی که بخواهند در تاریکی، نور داشته باشند، از من استفاده میکنند. درست است که کمی تیز هستم و اگر کسی به من برخورد کند او را نیش میزنم، اما نمیتوان گفت که کاملا بد هستم. من میتوانم بسیار بزرگ باشم به گونهای که از قد یک دایناسور نیز بالا بزنم. همچنین میتوانم بسیار کوچک باشم، به اندازه شعله یک شمع.
داستان امروز من درباره مردی است که در جنگل گیر افتاده بود. او به همراه دوستان خود برای تفریح به جنگل رفتند تا از زیباییهای آن لذت ببرند و به شکار بپردازند. زمانی که مرد مشغول عکاسی از آسمان بود، از بقیه گروه جا ماند و آنها را در این محیط وسیع گم کرد. او خیلی شجاع بود و به این فکر میکرد که با روشن شدن هوا دوستان خود را پیدا خواهد کرد. درست است که تلفن همراه وجود دارد ولی متاسفانه تلفن او کمی پیشتر درون رودخانه افتاده و سوخته بود.
مرد میدانست که جنگل شبهای سردی دارد. به همراه کمی چوب، نفت و یک فندک، من که یک آتش قدرتمند هستم را به وجود آورد. در آن زمان نگهبان او بودم و باید از مرد مراقبت میکردم.
بعد از خوردن شام او به خواب رفت. من پشت علفزار صداهایی میشنیدم که ناگهان دو چشم براق نیز نمایان شد. با سوزاندن بیشتر چوبها سعی کردم صدایی به وجود بیاورم که مرد بیدار شود. او از خواب بیدار شد و به وجود گرگ در جنگل پی پرد.
مرد بسیار زیرک بود، بنابراین با چوبها، دور خود یک دایره ساخت و آنها را با شعلههای من به آتش کشید. گرگها از من میترسیدند و نمیتوانستند نزدیکم شوند؛ زیرا آنها را میسوزانم. آن شب تا ابتدای صبح نگهبان مرد بودم و او توانست به سلامت دوستان خود را پیدا کند.
پیشنهادی: انشا از زبان سنگانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی