خانه » مهارت نوشتاری » انشا طنز و غیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشا طنز و غیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشا در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشا طنز و غیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشا با موضوع درد دل یک موش آزمایشگاهی به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا درد دل یک موش آزمایشگاهی

در ابتدا توصیفی از خودم برایتان بگویم: از وقتی یادم می‌آید، بدنم را خز سفید رنگی پوشانده است، چشمانم قرمز است و دندان‌های سفت و محکمی دارم و دندان‌های جلویی‌ام ـ هم در بالا و هم در پایین ـ مرتب رشد می‌کنند؛ به طوری که دائم آنها را می‌سایم تا با رشد بیش از حد خودشان برایم مشکلی به وجود نیاورند.

یک سال از به دنیا آمدنم گذشته بود. محیطی که در آن زندگی می‌کردم را بسیار دوست داشتم، با چند تن از دوستانم در یک مکان زندگی می‌کردیم، غذا می‌خوردیم، آب می‌نوشیدیم، بازی می‌کردیم و می‌خندیدیم و از سر و کول هم بالا می‌رفتیم؛ اما هر چند وقت یک بار، انسان‌ها می‌آمدند، ما را می‌بردند و آزمایشاتی روی بدنمان انجام می‌دادند.

کم‌کم فهمیدم سیستم اندام‌های ما از نظر شکل و ساختار، بسیار شبیه بدن انسان است. برای همین انسان‌ها، بیماری‌ها و داروهایی را که می‌سازند روی بدن ما آزمایش می‌کنند تا علمشان زیاد شود.

وقتی در یک سالگی این موضوع را فهمیدم، بسیار غمگین شدم، نگران شدم و وحشت کردم از آینده‌ای که در انتظار من است. مدام در ذهنم این سؤال می‌پیچید: «چرا انسان‌ها با من اینگونه رفتار می‌کنند؟»

مدتی گذشت. صاحب خانواده شدم ولی هنوز هم روی بدنم آزمایش انجام می‌دادند، با من نامهربانی نمی‌کردند، مراقب سلامت بدنم و بهداشت محل زندگی‌ام بودند. حتی از فرزندانم هم خوب مراقبت می‌کردند، اما من چون هدف آنها را می‌دانستم دلم با آنها صاف نبود و ترجیح می‌دادم هیچ کدامشان را نبینم.

یک روز که در جمع دوستانم از بی‌مهری روزگار می‌گفتم، مسن‌ترین و مهربان‌ترین دوستم گفت: «چرا اینقدر به خودت سخت می‌گیری؟ از فرصت‌هایی که در اختیار داری استفاده کن، به دوستانت محبت کن و از خود خاطره خوبی به جای گذار و بقیه مسائل را بسپار به خدای مهربانی که همه را آفریده است».

حرفش آبی بود روی آتش درونم. سبک شدم، رها شدم از بندهایی که دور تا دور مغزم تنیده بودم. از آن به بعد زندگی جدیدی آغاز کردم، انگار دوباره به دنیا آمده بودم. هرگاه انسان‌ها آزمایشی روی من انجام می‌دادند ناراحت نمی‌شدم، لذت می‌بردم از حس مفید بودن. می‌دیدم که انسان‌ها با این قدرت و بزرگی‌شان برای فهمیدن، احتیاج به منِ کوچک و ناتوان دارند و همین به من حس خوشایند قدرت و برتری می‌داد.

مدت‌هاست که ذهنم را از افکار بیهوده پاک کردم و خوشبخت و بانشاط به آینده‌ای پر از دانش و فناوری فکر می‌کنم که در اثر آزمایشاتی که روی بدن من انجام شده، به وجود خواهد آمد.

زندگی کردن گرچه گاهی سخت می‌شود و طبق مراد نیست، اما بین همه مشکلات و ناراحتی‌ها، می‌شود روزنه‌هایی از امید و موفقیت یافت و برای رسیدن به آنها تلاش کرد.

انشای طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی

من یک موش آزمایشگاهی هستم. هربار که می خواهند چیز جدیدی کشف کنند مجبورم از استراحتم بزنم و اینها رویم آزمایش انجام دهند. یک روز خوش برایم نگذاشته اند! آن روز یکی از آن قدبلندها یک آمپولی به من زد که دادم به آسمان رفت اما انگار کر بود و صدای داد و بیداد مرا نمی شنوید!

هر دفعه که وقت مرا می گیرند، انقدر بالای سرم بحث درسی می کنند که دیگر حوصله ام سر میرود و هر چه قدر می گویم دیگر بس است خسته شدم، انگار نه انگار! آخر سر هم معلوم نیست چه چیزی را به خورد من می دهند که مجبورم چند روزی را داخل شیشه، تک و تنها سر کنم. آخه من هم دل دارم درست نیست اینجا من را تنها می گذارند و میروند.

آن روز با موش شیشه بغلی دوست شده بودم و از پشت شیشه باهم صحبت می کردیم او که از من بدتر بود اصلا جان صحبت کردن نداشت؛ یک کلمه حرف می زد و دو ذقیقه به خواب میرفت! نمی دانم روی این بدبخت چه چیزی را آزمایش می کردند!

انقدر نگویید از شما موش ها چندشمان می شود اگر ما نباشیم که علم شما اینقدر ها هم پیشرفت نمی کند! هر روز چیز تازه ای کشف می کنند. تازه خیلی از چیزهایی که شما برای درمانتان می خورید را اول روی ما آزمایش می کنند، اگر زنده ماندیم و حالمان بهم نخورد به شما هم می دهند! حالا بازهم بگویید شما را دوست نداریم:/

یک چیز را یادم رفت بگویم؛ من خیلی قلقلکی هستم! هربار که مرا از شیشه ام بیرون می آورند و دست کاری ام می کنند هی داد میزنم: وای قلقلکم اومد! وای به شکمم دست نزن! دستتو از کف پام بردار!

اما انگار نه انگار! تقصیر خودشان است اینها مرا قلقلک می دهند من هم تکان می خورم و کارشان خراب می شود! یک ذره احساس هم داشته باشند بد نیست ها!!! خلاصه با ما دوست باشید:)

انشای غیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی

سلام. من موش آزمایشگاهی هستم. محیط آزمایشگاه بسیار تمیز و مجهز است و آزمایشگر ها روی ما آزمایش های بسیاری انجام می دهند تا بتوانند چیزهای زیادی را کشف کنند و خیلی از بیماری ها را درمان کنند.

من از اینکه روی ما موش ها آزمایش انجام می دهند ناراحت نیستم چون با این کارها می توان در علم پیشرفت کرد و خیلی از شماها از برخی از بیماری هایتان نجات پیدا کنید. خدا ما موش ها را طوری آفریده است که مناسب آزمایش های علمی هستیم.

در آزمایشگاه، غذاهای ما کنترل شده است و هرکاری که انجام می دهیم، زیر نظر آزمایشگر های پرتوان و باهوش اینجا انجام می شود. هرچند گاهی مجبوریم در خوراک و خواب و کارهای شخصیمان، بسیاری از سختی ها را تحمل کنیم.

با این حال هنگام شنیدن خبر پیروزی در آزمایش و کشف دارو و ماده جدید، تمام خستگی های ما هم به یکباره از تنمان بیرون می شود. اما گاهی ناراحتی هایی هم داریم مانند از دست دادن دوستانمان یا زمانی که یکی از موش ها حالش خراب می شود.

اینجور اتفاقات خوب و بد در آزمایشگاه عادی است. دیدن آمپول و دارو برایمان ترسناک نیست. ما موش های آزمایشگاهی بر خلاف موش های کوچه و خیابان، تمیز هستیم و دوست نداریم دور و برمان کثیف و نامرتب باشد. این حرف های مرا با دیدن من تایید خواهید کرد!

در آخر بگویم هیچ گاه در زندگی تان و از پست و جایگاهتان احساس ناامیدی نکنید چرا که هر موجودی در این عالم بی حکمت آفریده نشده است و تمام موجودات باید سعی کنند وجودشان سرشار از نفع و سود باشد.

موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزی

دانش آموزان عزیز در صورتی که انشا با موضوع درد دل یک موش آزمایشگاهی نوشته اید، می توانید از قسمت پایین (نظرات) برای ما ارسال کنید تا در سایت با نام خودتان قرار دهیم. با تشکر

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

15 دیدگاه

  1. انشا در مورد موش آزمايشگاهي كه به صورت طنز و غير طنز بود خيلي خوب بود و كمك بسياري به دانش آموزان كرد. و ممنون از شما كه به دانش آموزان عزيز كمك مي كنيد . خداوند به شما خير و بركت عنايت فرمايد . آمين
    ممنون از لطفتون

  2. جفتشون جالب بودند اما من طنز رو بیشتر ترجیح میدادم چون جذاب تر بود و توش اتفاق های مختلفی می افتاد اما غیر طنزه از اول با یه فرمول می رفت و جلو زیاد جذاب نبود البته برای من بقیه رو نمی دونم نظر من اینه?یه چیزی اولیه واقعا بهش می خورد انشای درد و دل باشه اما دومیه بیشتر شبیه یه گزارش درباره ازمایشگاه بود?
    به هر حال خیلی ممنون از اینکه این داستان رو در اختیار ما گذاشتید???

  3. خیلی طنز بود مردم از خنده????

  4. توی انشا هایی که خونده بودم این از همشون بهتر بود مرسیییی👌👌

  5. انشای طنزش خیلی جالب بود ممنون

  6. BRAVOOO:)
    DOOST DSHTM.
    MRC

  7. سلام …
    خسته نباشین بنده واقعا قصد بی احترامی ندارم … ولی کمی بی مزه بود :/

  8. من یه لبخند نزدم چی میگی

  9. چرا خیلی جالب بود>>>>

  10. سلام خسته نباشید 🍭ب نظرم مفید بود….. با تشکر از زحمات شما 🍭🍭💜

  11. من اتفاقی این سایتو دیدم بچه های عزیز یعنی یه انشا هم خودتون نمیتونید بنویسید و از اینترنت مینویسید؟ خیلی بده ها خودتون بنویسید!

    • بیشتر محتوا های که قرار داده میشه برای رشد دانش فکری، نحوه نگارش و مهارت نوشتاری دانش آموزی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *