جواب به سوالات و فعالیت درس نوزدهم هدیههای آسمان سوم ( پاسخ ها به صورت گام به گام )
پاسخگویی به سوالات درس نوزدهم کتاب هدیههای آسمان سوم گندم از گندم بروید صفحات ۱۲۲، ۱۲۳ با دانشچی همراه باشید.
جواب سوالات هدیههای آسمان سوم درس نوزدهم گندم از گندم بروید ( پاسخ گام به گام )
دوست دارم درس نوزدهم صفحه ۱۲۲
قبل از انجام هر کار به نتیجه آن فکر کنم، زیرا…
📗 پاسخ: مسئولیت نتیجهای که به دست میآید به عهده من خواهد بود و باید بتوانم در مورد کارم پاسخگو باشم.
بیندیشیم ص ۱۲۲
رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرماید:
«اَلدُّنْیا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ».
یعنی: «📗 پاسخ: دنیا مزرعهی آخرت است».
به نظر شما چه شباهتی میان کارهای ما در این دنیا و کار یک کشاورز در مزرعه وجود دارد؟
📗 پاسخ: کشاورز پرتلاش زمین مزرعهاش را آماده میکند، دانه میکارد، از دانهها مراقبت میکند و در تمام مدت میکوشد آفتی به زمین، دانهها و گیاهی که از دانهها روییده آسیب نرساند و بالاخره منتظر میماند تا نتیجه کارش را در فصل به بار نشستن دانهها و برداشت محصول ببیند.
انسان اندیشمند نیز در دنیا، روح و قلبش را آماده میکند، کارهایی را که فکر میکند درست است و برایش سود دارد انجام میدهد و میکوشد آسیبی به خودش و روحیاتش و داراییش نرسد، و بالاخره روزی فرا میرسد که باید در موردش کارهایش پاسخگو باشد و جزا یا پاداش دریافت کند.
تنبلی و بیاعتنایی به آینده هم برای کشاورز و هم برای انسان ضرر دارد، کشاورز محصولی به دست نخواهد آورد که با آن زندگی کند و انسان نیز در آخرت عمل ارزشمندی ندارد که به سبب آن لایق دریافت پاداش و جایگاه و مقام بالا باشد.
ببین و بگو ص ۱۲۲
نتیجهی هر یک چیست؟
📗 پاسخ: تصویر سمت راست: کمک انساندوستانه نتیجهاش رضایت و آرامش خود انسان و فردی که به او کمک شده و در نتیجه خشنودی خداوند و دریافت پاداش از خداوند است.
تصویر سمت چپ: بیتوجهی به مسائل ایمنی باعث آسیب جدی به خود میشود. احتمال شکستن شاخه درخت و افتادن از ارتفاع و آسیب دیدن دست و پا و دیگر اعضا وجود دارد.
با هم بخوانیم ص ۱۲۳
زشت و زیبا
من در کمرکش کوه
خوشحال میدویدم
ناگاه از دل کوه
صدای پا شنیدم
وقتی که ایستادم
دیگر صدا نیامد
همراه نالهی باد
صدای پا نیامد
وقتی که میدویدم
بر سنگهای انبوه
صدای پای خود را
من میشنیدم از کوه
مثل صدا و کوه است
اعمال ما و دنیا
آید به سوی ما باز
هر کار زشت و زیبا
جعفر ابراهیمی
با توجّه به شعری که خواندید، دربارهی نتیجهی کارهای ما در دنیا و آخرت با یکدیگر گفتوگو کنید.
📗 پاسخ: وقتی به کوهستان میرویم، هر حرفی را که با صدای بلند بگوییم، کمی بعد همان را میشنویم، کوه صدای ما را به سوی خودمان منعکس میکند. اگر کلمات محبتآمیز بگوییم، همان را میشنویم و اگر حرفهای زشت و ناراحتکننده بزنیم نیز همان را میشنویم.
کارهای ما در دنیا و آخرت هم همین است. هر کاری در دنیا انجام دهیم، در آخرت به سوی ما بازمیگردد. اعمال صالح و پسندیده باشد یا زشت و ناپسند. پس چه خوب است که به فکر آخرت باشیم و دنیایمان را با کارهای شایسته بسازیم و تا نتیجهی خوبی در انتظارمان باشد.
با خانواده صفحه ۱۲۳
فیلم یا داستانی را دربارهی نتیجه ی خوب یا بد کارها انتخاب کنید و خلاصهی آن را برای دوستانتان در کلاس تعریف کنید.
📗 پاسخ: پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماهها بود که از او خبری نداشت و همیشه دعا میکرد که پسرش سالم به خانه بازگردد. هر روز به تعداد اعضای خانوادهاش نان میپخت و همیشه یک نان اضافه هم میپخت و پشت پنجره میگذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا میگذشت نان را بردارد.
هر روز مردی گوژپشت از آنجا میگذشت و نان را برمیداشت و به جای آنکه از او تشکر کند میگفت: «هر کار پلیدی که بکنید با شما میماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز میگردد.»
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفتههای مرد گوژپشت ناراحت و رنجیده شد و با خود گفت: «او نه تنها تشکر نمیکند بلکه هر روز این جملهها را به زبان میآورد. نمید انم منظورش چیست؟»
یک روز که زن از گفتههای مرد گوژپشت کاملاً به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود؛ نان او را زهرآلود کرد و آن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت: «این چه کاری است که میکنم؟» بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژپشت پخت.
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرفهای معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت. آن شب درِ خانه پیرزن به صدا درآمد. وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباسهایی پاره، پشت در ایستاده بود؛ او گرسنه، تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه میکرد، گفت: «مادر اگر معجزه نشده بود نمیتوانستم خودم را به شما برسانم.»
در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش میرفتم. ناگهان رهگذری گوژپشت را دیدم که به سراغم آمد. از او لقمهای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت: «این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو میدهم، زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری.»
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهرهاش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهرآلودی برای مرد گوژپشت پخته بود و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را میخورد. به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژپشت را دریافت :
هر کار پلیدی که انجام میدهیم با ما میماند
و نیکیهایی که انجام میدهیم به ما بازمیگردند
منبع پاسخ با خانواده: momtaznews.com (با اندکی تغییر)
گوژپشت یعنی خمیدهپشت، کسی که پشتش برآمدگی دارد.
جواب درسهای بعدی هدیههای آسمان سوم دانلود PDF کتاب هدیههای آسمان سوم