خانه » مهارت نوشتاری » توصیف و انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

توصیف و انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

توصیف و انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشای توصیفی درباره مشاهده و تماشای بازی فوتبال از روزنه تور دروازه به صورت ادبی و ساده برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

انشا توصیفی درمورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

اولین بار که با پدرم به استادیوم ورزشی رفتیم را فراموش نمی کنم. جای ما درست پشت دروازه ی تیم رقیب بود. پدرم قبل از رفتن به استادیوم دعا می کرد جای نشستن ما پشت دروازه ی تیم رقیب باشد. از حرفهایش سردر نمی آورم.

وقتی بازی شروع شد وبازیکنان وارد زمین شدند، فهمیدم پدرم چه آرزوی بدی داشته است. اصلا نمی توانستم بازیکنان را ببینم و مجبور بودم مدام سرم را به این طرف و آن طرف تکان بدهم. انگار همه ی آن ها در تورِ دروازه حبس شده بودند. وقتی گردن ام خسته شد، فکرِ تازه ای به نظرم رسید. یک چشم ام را بستم و به یکی از روزنه های تور خیره شدم.

حالا می توانستم بازی را خوب ببینم. اما این کافی نبود. گاهی جای بازیکنان ها دریک روزنه جا نمی شد. یا برای دنبال کردن شان آنقدر خم و راست می شدم که پدرم فکر می کرد خسته شده ام. اما من آدمی نبودم که زود خسته بشود.

همان موقع بود که اختراع جدیدی کردم. در فکرم، تور دروازه را به دوقسمت افقی تقسیم کردم. از روزنه های بالا به صورت شان نگاه می کردم و از روزنه های پایین به پاهایشان. دیگر مجبور نبودم مدام به رفت و آمدشان در طول و عرض زمین نگاه کنم. اما این اختراع تازه هم زیاد چنگی به دل نمی زد. چون هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره خسته شدم. چاره ایی نبود. دوباره با یک چشم بسته به یکی ازروزنه های تورِ دروازه خیره شدم.

گاهی با چشم راست و گاهی با چشم چپ. دلم می خواست می توانستم بازی را بدون وجود روزنه های تور ببینم. نمی خواهم بگویم دیدن فوتبال تیمی را که دوست داشتم، ارزش این را نداشت که از کت و کول بیفتم. اما کاش پدرم متوجه می شد دیدن مسابقه ی فوتبال از روزنه ی تورِ دروازه، برای من که قد و هیکلم به اندازه ی او نیست خیلی سخت است.

بیشتر بدانید: درباره ورزش فوتبال

در همین فکرها دست وپا می زدم که ناگهان پدرم نیم متر از جا پرید و فریاد کشید: گُل… گُل…گُل. من هم که تازه متوجه شده بودم تیم محبوبم یک گل جانانه رادر دروازه ی حریف جا داده، از جا بلند شدم تا توپ را که پشتِ روزنه تورِ دروازه بود ببینم.

وقتی صدای بوق ها ی تشویق در استادیوم پیچید، اصلا یادم رفت که دیدن فوتبال از روزنه ی تورِ دروازه چقدر می تواند سخت باشد.

 

_ دوستان عزیز در صورتی که انشایی با این موضوع نوشته اید می توانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

2 دیدگاه

  1. ادمین من یه ایمیل انشا برات دادم اومد
    در مورد قطره اشکه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *