خانه » مهارت نوشتاری » انشا درباره گفتگوی خیالی قابلمه و بشقاب

انشا درباره گفتگوی خیالی قابلمه و بشقاب

انشای دانش آموزی گفتگوی خیالی قابلمه و بشقاب

انشا درباره گفتگوی خیالی قابلمه و بشقاب

انشا با موضوع گفتگوی خیالی قابلمه و بشقاب به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا گفتگوی قابلمه و بشقاب

مهمان‌ها تا ساعاتی دیگر از راه می‌رسیدند. خانم خانه باید هرچه سریع‌تر غذاها را آماده می‌کرد. او ظرف‌های گران‌قیمت خود را از داخل کابینت درآورده بود و قصد داشت با بهترین ابزار و وسایل آشپزی کند. قابلمه‌ای که سال‌ها از آن استفاده نشده بود پس از خوابی طولانی باید انجام وظیفه می‌کرد. او در یک گوشه برروی کابینت نشسته و منتظر دستور بود. بشقاب دور طلایی نیز کمی آن طرف‌تر منتظر بود تا درون آن چیزی بگذارند. در همان لحظه مناظره‌ای میان قابلمه و بشقاب بر سر قدرتمند بودن پدید آمد.

قابامه گفت: من ابعاد بزرگ‌تری دارم. قدرت در دستان من است. من می‌توانم دو لیتر آب را درون خود نگه دارم. بشقاب که نیشخند می‌زد پاسخ داد: مگر قدرت به این است که بتوانی چند لیتر آب را درون خود جای دهی؟ قدرت به زیبایی و ظریف بودن است. انسان‌ها شیفته‌ی زیبایی می‌شوند. هرچقدر طرح و نقش بهتری داشته باشی، قدرتمند تری.

قابمه نمی‌خواست حرف‌های بشقاب را قبول کند. او که باید در این مناظره پیروز می‌شد، گفت: تو آن‌قدر ظریفی که اگر همین حالا زلزله بیاید و از بالای کابینت به پایین آن پرت شوی، خواهی شکست. من بدنی قوی و محکم دارم. حتی اگر از بالای یک ساختمان پرت شوم همچنان سالم می‌مانم و می‌توانم سود برسانم. بشقاب که تحمل این حرف‌های وحشتناک را از نداشت فریاد زد: آری تو را حتی از بالای برج نیز به پایین پرت کنند سالم می‌مانی، اما بگو ببینم تا حالا تو را از آشپزخانه خارج کرده‌اند؟ تو یا درون کابینت هستی یا روی گاز. هیچ وقت نخواهی فهمید که خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنی چه شکلی دارد. حتی تا به حال ندیده‌ای که یک سفره غذا چقدر زیبا و رنگین است. مزیت بشقاب بودن این است که می‌توانم نقاط مختلف خانه را ببینم. به همراه خانواده به سفر یا پیک‌نیک بروم و لحظات خوبی را سپری کنم. همه نیز مراقب من هستند تا اتفاقی برایم نیفتد. پس قدرت نیز در دستان من است. قابلمه آمد تا جواب بشقاب را بدهد که خانم خانه او را برداشت و روی گاز گذاشت. بشقاب نیز که از این صحنه خنده‌اش گرفته بود، آنقدر تکان خورد تا از بالای کابینت افتاد و شکست.

مکالمه بین سیر و شلغم

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *