خانه » ادبیات » معنی بیت ” فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت “

معنی بیت ” فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت “

معنی بیت فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت، چشم بیدار علی خفته نیافت + آرایه ها

معنی بیت فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت

در ادامه با معنی، مفهوم و آرایه های این بیت زیبا از جناب شهریار در شعر شیر خدا آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معنی بیت فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت چیست؟

فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت

زمان فجر: طلوع فجر، دقایقی بعد از پایان شب اتفاق می افتد که نور سفیدی در افق پراکنده می شود. که هنگام خواندن نماز صبح است.

فجر: سپیده دم، سپیده صبح

آفاق: جمع افق ها، کرانه های آسمان

معنی: تا طلوع فجر و هنگام نماز صبح فرا برسد،

چشم بیدار علی خفته نیافت

معنی: همچنان حضرت علی علیه السلام بیدار و مشغول عبادت بود.

مفهوم بیت چیست؟

هیچ زمانی نشد که طلوع فجر فرا برسد ولی حضرت علی در خواب باشد! این بیت زبیا اشاره به شب زنده داری ها و عبادت های سحرگاهان امیرالمومنین علی علیه السلام دارد.

آرایه های بیت را نام ببرید

تضاد: بیدار و خفته

جان بخشی: فجر دارای سینه ای است که شکافته شده

کنایه از طلوع فجر و پراکنده شدن نوری سپید در کرانه آسمان

شعر کامل

علی آن شیر خدا شاه عرب

الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است

دل شب محرم سرّالله است

شب علی دید به نزدیکی دید

گرچه او نیز به تاریکی دید

شب شنفته ست مناجات علی

جوشش چشمه عشق ازلی

شاه را دیده به نوشینی خواب

روی بر سینه دیوار خراب

قلعه بانی که به قصر افلاک

سر دهد ناله زندانی خاک

اشکباری که چو شمع بیزار

می فشاند زر و می گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید

در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو در آویزه گوش

مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه آفاق شکافت

چشم بیدار علی خفته نیافت

روزه داری که به مهر اسحار

بشکند نان جوین افطار

ناشناسی که به تاریکی شب

می برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش

می کشد بار گدایان بر دوش

تا نشد پردگی آن سرّ جلی

نشد افشا که علی بود و علی

شاهبازی که به بال و پر راز

می کند در ابدیت پرواز

شهسواری که به برق شمشیر

در دل شب بشکافد دل شیر

عشق بازی که هم آغوش خطر

خفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تأثیر

حلقه در شد از او دامنگیر

دست در دامن مولا زد در

که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو

زینبش دست به دامن که مرو

شال می بست و ندایی مبهم

که کمربند شهادت محکم

پیشوایی که ز شوق دیدار

می کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیّت حق

سر به محراب عبادت منشق

می زند پس لب او کاسه شیر

می کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست

تو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر

ها علیٌّ بشرٌ کیف بشر

کفن از گریه ی غسّال خجل

پیرهن از رخ وصّال خجل

شبروان مست ولای تو علی

جان عالم به فدای تو علی

اختصاصی-دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *