همه چیز درباره قالب شعری ترجیع بند و نمونه هایی از آن
در ادامه با این قالب شعری ترجیع بند آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.
ترجیع بند یعنی چه؟
یکی از قالبهای شعر فارسی، ترجیع بند نام دارد. ترجیعبند شعری است که از چند بند یا قسمت تشکیل شده که هر بند دارای وزن و قافیه مخصوص بهخود است و برای اتصال این بندها به هم از یک بیت تکراری که دارای قافیهای جداگانه است، استفاده میشود.
درحقیقت هر بند ترجیعبند، یک غزل است؛ هم از نظر موضوع و هم از نظر وزن، و بیت اتصالدهنده آنها از نظر کلمات و قافیه عیناً تکرار میشود و به آن «بند ترجیع» یا «بند گردان» میگویند.
برای درک بهتر این قالب شعری، به شکل زیر توجه کنید:
———————✖ ———————✖
——————— ———————✖
——————— ———————✖
————— —————✦
————— —————✦
———————◕ ———————◕
——————— ———————◕
——————— ———————◕
————— —————✦
————— —————✦
موضوع ترجیعبند بیشتر عارفانه، عاشقانه و وصف زیباییهای طبیعت است. شاعر با بیانی لطیف، مصراعهای آخر هر غزل را بهگونهای میسراید که خواننده آماده خواندن بیت تکراری میشود.
سعدی، هاتف اصفهانی، فرخی سیستانی و وحشی بافقی از معروفترین ترجیعبندسرایان هستند.
تفاوت قالب شعری ترجیع بند و ترکیب بند
این دو قالب شعری شبیه هم هستند با این تفاوت که اگر بند اتصالدهنده، تکراری باشد و از نظر کلمات و قافیه یکسان باشد، «ترجیعبند» نام دارد و اگر متفاوت باشد یعنی بعد از هر بند، یک بیت با قافیه متفاوت آورده شود، «ترکیببند» نام دارد.
نمونه ترجیع بند
برای نمونه قسمتی از ترجیعبند هاتف اصفهانی و سعدی آورده میشود.
توجه: بهعلت طولانیبودن ترجیعبندها، قسمتهایی از غزلها حذف شده است.
قسمتی از ترجیع بند هاتف اصفهانی:
ای فدای تو هم دل و هم جان / وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر / جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل / جان فشاندن به پای تو آسان
راه وصل تو، راه پرآسیب/ درد عشق تو، درد بیدرمان
… …
ساقی آتشپرست آتشدست / ریخت در ساغر آتش سوزان
چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش / سوخت هم کفر از آن و هم ایمان
مست افتادم و در آن مستی / به زبانی که شرح آن نتوان
این سخن میشنیدم از اعضا / همه حتی الورید و الشریان
که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لا اله الا هو
از تو ای دوست نگسلم پیوند / ور به تیغم برند بند از بند
الحق ارزان بود ز ما صد جان / وز دهان تو نیم شکرخند
ای پدر پند کم ده از عشقم / که نخواهد شد اهل این فرزند
پند آنان دهند خلق ای کاش / که ز عشق تو میدهندم پند
… …
ما در این گفتوگو که از یک سو / شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لا اله الا هو
دوش رفتم به کوی بادهفروش / ز آتش عشق دل به جوش و خروش
مجلسی نغز دیدم و روشن / میر آن بزم پیر بادهفروش
… …
جرعهای درکشیدم و گشتم / فارغ از رنج عقل و محنت هوش
چون به هوش آمدم یکی دیدم / مابقی را همه خطوط و نقوش
ناگهان در صوامع ملکوت / این حدیثم سروش گفت به گوش
که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لا اله الا هو
قسمتی از ترجیعبند سعدی:
ای سرو بلند قامت دوست / وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد / هر سرو سهی که بر لب جوست
… …
بسیار ملامتم بکردند / کاندر پی او مرو که بدخوست
ای سختدلان سستپیمان / این شرط وفا بود که بیدوست
بنشینم و صبر پیش گیرم / دنبالة کار خویش گیرم
در عهد تو ای نگار دلبند / بس عهد که بشکنند و سوگند
دیگر نرود به هیچ مطلوب / خاطر که گرفت با تو پیوند
… …
افتادم و مصلحت چنین بود / بی بند نگیرد آدمی پند
مستوجب این و بیش از اینم / باشد که چو مردم خردمند
بنشینم و صبر پیش گیرم / دنبالة کار خویش گیرم
امروز جفا نمیکند کس / در شهر مگر تو میکنی بس
در دام تو عاشقان گرفتار / در بند تو دوستان محبس
… …
جان در قدمت کنم ولیکن / ترسم ننهی تو پای بر خس
ای صاحب حسن در وفا کوش/ کاین حسن وفا نکرد با کس
آخر به زکات تندرستی / فریاد دل شکستگان رس
منبعد مکن چنان کز این پیش / ورنه به خدا که من از این پس
بنشینم و صبر پیش گیرم / دنبالة کار خویش گیرم