خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” پوست خرس نزده میفروشه “

معنی ضرب المثل ” پوست خرس نزده میفروشه “

همه چیز درباره معنی ضرب المثل پوست خرس نزده میفروشه + داستان 🐻

پوست خرس نزده میفروشه

در ادامه با معنی، مفهوم و داستان این ضرب المثل ایرانی آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معنی پوست خرس نزده میفروشه چیست؟

۱- یعنی به جای آنکه تصمیم منطقی گرفته و اهل عمل باشد، در آرزو و خیالات و اوهام خود سیر می کند.

۲- یعنی ساختمان اهدافش را روی چیزهایی بنا می کند که دست‌یابی به آن مشکل یا غیرممکن است.

۳- معمولا این ضرب المثل را برای کسانی به کار می برند که با وعده های پوچ خود دل دیگران را خوش می کنند و خودشان از زیر بار مسئولیت ها فرار می کنند!

داستان ضرب المثل پوست خرس نزده میفروشه

دو شکارچی با یکدیگر قرار گذاشته که به شکار خرس رفته و پوست آن را بفروشند تا سود خوبی نصیبشان شود. شکارچی اول مرد شجاع و نترسی بود. برخلاف شکارچی دوم که در انجام هرکاری تردید می کرد و دل و جرئت انجام کاری را نداشت. آن چندروزی را در محل شکار ماندند اما موفق به شکار خرس نشدند.

شکارچی دوم گفت: اگر اینطور پیش برود تمام ذخیره غذایی مان تمام می شود. چاره ای نیست. بیا برگردیم. شکارچی اول در پاسخ گفت: دست خالی برگردیم که چه؟ نمی گویند اینها از پس یک خرس برنیامدند؟ باید فکری کنیم.

دقایقی به سکوت سپری شد. هردو مشغول فکرکردن و چاره اندیشی بودند تا اینکه یکی از آنها ایده ای داد: ما به شهر می رویم و آب و غذا تهیه می کنیم و دوباره به اینجا برمیگردیم و تمام تلاشمان را برای شکار خرس به کار می بندیم. دوستش گفت: با کدام پول؟ ما که تمام پول ها را در مسیر خرج کردیم و چیزی برایمان نمانده!

او در پاسخ گفت: نگران نباش. پوست خرس را پیش فروش می کنیم و با پولش وسایل لازم را می خریم و خرس را شکار می کنیم و به شهر برمیگردیم. هردو با توافق یکدیگر به شهر بازگشتند با پیش فروش پوست خرس، پول سفر دوباره خود را تهیه کرده و عازم محل شکار شدند.

منتظر خرس در کمین نشسته بودند که بالاخره خرس آمد. شکارچی اول هدفگیری کرد. در همان لحظه دوست ترسوی او که دست و پایش می لرزید گفت: نکند خرس عصبانی شود و به ما حمله کند؟ اصلا اگر اشتباهی شلیک کنی چه؟ اگر اگر اگر ….!

انقدر حرف زد که حواس شکارچی اول را پرت کرد و گلوله به خطا رفت و خرس به دنبالشان آمد. هردو پا به فرار گذاشتند. شکارچی اول که جلوتر ایستاده بود، فاصله کمی از خرس داشت. دوست ترسویش به سرعت فرار کرد و بالای یک درخت پنهان شد.

از آن بالا دید که شکارچی روی زمین افتاده و خودش را به مردن زده و هیچ تکانی نمی خورد! خرس کمی دور و برش چرخید و بعد هم راهش را گرفت و رفت. بعد از دور شدن خرس، شکارچی دوم پیش شکارچی اول آمد و گفت: انگار خرس چیزی به تو گفت و رفت!

شکارچی شجاع با کنایه در جواب او گفت: بله! گفت اولا اگر نمی توانی کاری را انجام دهی با کسی که شناخت کافی از او نداری، انجامش نده! ثانیا پوست خرسی را که هنوز شکارش نکرده ای، نفروش!

ضرب المثل پول علف خرس نیست

اختصاصی-دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *