معنی گنج حکمت مهمانِ ناخوانده فارسی پایه یازدهم
با معنا و مفهوم گنج حکمت مهمانِ ناخوانده از کتاب فارسی یازدهم صفحه ۱۲۵ آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.
معنی گنج حکمت مهمانِ ناخوانده
نقل کردهاند که روزی مردی به مهمانی «سلیمان دارانی» رفت. سلیمان برای پذیرایی، نان خشک و نمک در خانه داشت و با همان از او پذیرایی کرد و برای عذرخواهی گفت: «از تو میخواهم که چون ناخوانده وارد شدی، سرزنشم نکنی که با چشم اشکآلود (خجالتزده) و نانِ خشک و رویِ خوش از تو پذیرایی میکنم».
مهمان وقتی نان را دید، گفت: «ای کاش با این نان، تکهای پنیر هم بود.» سلیمان برخاست و به بازار رفت و لباس خود را به گرو گذاشت و مقداری پنیر خرید و خدمت مهمان آورد.
مهمان وقتی نان و پنیر را خورد، گفت: «خدای عزیز و بزرگوار را حمد و سپاس میگویم که ما را به هر آنچه روزیمان کرده، قانع و خشنود کرده است.» سلیمان گفت: «اگر به روزی که خدا عنایت فرموده قانع و راضی بودی، لباس من در بازار گرو گذاشته نشده بود!»
قلمرو زبانی
آوردهاند: نقل کردهاند، حکایت کردهاند ـ بر سبیلِ اعتذار این بر زبان راند: برای عذرخواهی این بیت را خواند
ناگه: ناگهان، سرزده
پارهای: مقداری، تکهای
ردا: بالاپوش، هر لباسی که روی لباسهای دیگر میپوشند ـ گرو: چیزی که در ازای گرفتن کالا یا مبلغی به کسی بسپارند که بعد از تسویه حساب بازپسگیرند
قناعت: مناعت طبع، صرفهجویی ـ خرسند: خشنود، راضی
قلمرو ادبی
نان خشک و نمک ← کنایه از خوراکی فقیرانه و ناچیز
چشم، روی ← مراعات نظیر
تر، خشک ← تضاد
رویِ تازه ← کنایه از مهماننوازی و خوشرویی
اگر به داده خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی! ← طنز، ضربالمثل