همه چیز درباره مورچه و شگفتی های زندگی آن 🐜
در ادامه با مورچه ها و شگفتی های زندگی آنها از کتاب فارسی هشتم آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.
مختصری درباره مورچه ها
مور یا مورچه حشرهای اجتماعی است همانند زنبور عسل از راستهٔ نازک بالان که در میانههای دورهٔ کرتاسه یعنی حدود ۱۱۰ تا ۱۳۰ میلیون سال پیش تکامل یافتهاست. امروزه بیش از ۱۲۰۰۰ گونه مورچه طبقهبندی شدهاند و حدس زده میشود این تعداد تا ۲۲۰۰۰ گونه نیز برسد. مورچهها به راحتی از شاخکهای آرنج دارشان و ساختار گره مانندشان و کمر باریکشان قابل شناسایی هستند.
اندازهٔ اجتماع مورچهها میتواند از چند ده مورچه شکارچی در یک حفره تا چند میلیون مورچهٔ ساده و مورچه نازای ماده و طبقهای از کارگرها و سربازها و سایر گروهها را در یک محدوده جغرافیایی وسیع شامل شود.
همچنین اجتماع مورچهها شامل تعدادی نر دارای نطفه و همچنین یک یا چند ماده که توانایی بارور شدن دارند و ملکه نامیده میشوند، میشود. همچنین گاهی اجتماع مورچهها یک ابرجامعه توصیف شدهاست ٬زیرا مورچهها در آن با یکدیگر کار میکنند و از اجتماع خود دفاع میکنند.
زیستگاه مورچه
تقریباً تمام مناطق کره زمین مورچه دارد. فقط مناطقی مانند جزایر دور افتاده و غیرقابل دسترسی استثنا هستند. مورچه به بیشتر محیط زیستهای زمین چیره گشتهاست و در بیشتر محیط زیستها توانایی زندگی دارد. این موجود ۱۵–۲۰٪ موجودات زنده خشکیزی زمین را تشکیل میدهد.
علت موفقیت آنها به زندگی اجتماعی، توانایی بالای انطباق پذیری و توانایی تغییر دادن محیط زیستشان و بهرهبرداری از منابع و دفاع از یکدیگر برمیگردد. انواع مورچهها به صورتهای مختلفی مانند زندگی انگلی و بردهداری، همزیستی مسالمت آمیز و … تکامل یافتهاند.
جامعهٔ مورچهها دارای سیستم تقسیم کار، ارتباط بین اشخاص و توانایی حل مشکلات پیچیده است. این تشابه با جوامع انسانی سالهاست که الهام بخش و موضوع مطالعات بوده است.
شگفتی های زندگی مورچه
در اینجا بعضی از انواع مورچه ها را برایتان معرفی می کنیم تا ببینید این موجود کوچک چه شگفتی هایی را با خودش دارد:
- مورچه خرمن چین
مورچه ای است که از گیاهان اطراف خود دانه می چیند و به لانه خود می برد و از آنها استفاده می کند.
- مورچه شیر دوش یا دامدار
یک نوع شته وجود دارد که برگ درختان را می خورد و عسل خوشمزه ای درست می کند که مورچه ها این عسل ها را خیلی دوست دارند. مورچه ها این شته ها را می گیرند و پرورش می دهند و در لانه هایشان برای آنها برگ می آورند و عسل آنها را می دوشند. این کار مورچه ها مثل کار چوپان هاست که از گوسفندهایشان مراقبت می کنند.
- مورچه های باغبان
دسته دیگری از مورچه ها باغبانی می کنند، یعنی قارچ های بسیار ریزی را پرورش می دهند و خوراکشان را فقط از آنها تهیه می کنند. برای کشت قارچ ها نیاز به باغچه ای هم دارند که برای این کار، خمیری درست می کنند و قارچهای مورد نظر خود را بر روی آن می کارند.
- مورچه های گوشتخوار
در میان مورچگان از همه هراس انگیزتر مورچه لشکری است که در مناطق گرمسیر زندگی می کند و تنها گوشت می خورند . این مورچگان چون لشکر می کشند، ستونی به پهنای چندین سانتی متر ودرازای صدها مترپدید می آورند. دراین ستون مورچه های کارگر پیله ها را حمل می کنند و سربازان در پیش و پس لشکر در حرکتند.
در میان سپاه آنها، مورچه های درشت تری دیده می شود، که افسران سپاه محسوب می شوند. هنگامی که این ستون به حرکت درآید، هیچ چیز جز آب یا آتش قادر نیست از حرکت آنها پیشگیری نماید.
گاهی که آب سیل آسا نباشد، مورچه ها به هم چسبیده، خود را به صورت طنابی درآورده و برآب رها می کنند و به این ترتیب پلی بر روی آب می سازند، تا سایر مورچه ها از روی آب بگذرند. ولیکن مورچه هایی که خود، پل را تشکیل می دهند، در آب غرق می شوند و این نوعی از فداکاری آنها برای هم نوع خویش محسوب می گردد.
- مورچه های آسیابان
این نوع مورچه ها با کله بزرگ و فک های نیرومندشان دانه ها را آسیاب می کنند.
- مورچه های بافنده
این مورچه ها لانه هایشان را درون حفره ای در بین برگ درختان گرمسیری می سازند. ابتدا دو برگ نزدیک هم را انتخاب کرده و تعدادی از مورچه ها لبه ی یک برگ را گرفته و به پایین فشار می دهند، کمر و پاهای این مورچه ها توسط گروه دیگری از مورچه ها محکم نگاه داشته شده و هنگامی که لبه ی دو برگ به هم نزدیک شد یکی از مورچه های کارگر، لاروی را که در آخرین مراحل تبدیل به شفیره است، انتخاب می کند و با فشار دادن این لارو قطراتی از جنس ابریشم تولید می شود. این مورچه کارگر، لارو را می فشارد و به جلو و عقب می برد و با بخیه های ابریشمی دو برگ را به هم متصل می کند.
- آینده نگری در مورچه ها
در گروهی از مورچه ها به نام مورچه های عسل انبار، مورچه های مخصوصی که شکم پر نامیده می شوند از سقف لانه آویزان شده و به وسیله کارگرهایی که از جستجوی غذا برگشته اند با شهد تغذیه می شوند و سرانجام شکم هایشان مثل کیسه های انباشته از شهد می شود، وقتی غذا کم می شود، مورچه های انباشته از شهد قطراتی از مایع شیرین را از معده خود بالا می آوردند تا بقیه ی مورچه ها از آن تغذیه کنند.
شگفتی های خلقت مورچه
ساختمان بدن مورچه (ساختمان مورفولوژیکی): مورچه حشرهای از راسته نازکبالان میباشد که تیره خاصی را به نام تیره مورچگان در این راسته به وجود میآورد. این حشرات به صورت اجتماعی زندگی میکنند و دارای گونههای بسیاری هستند و از ساختمان بدنی کاملی برخوردارند و نیز از نظر هوش و غریزه طبیعی کامل میباشند.
لانه مورچگان در مقایسه با سایر حشرات، سادهتر به نظر میرسد. بیشتر آنها در زیر زمین تونلهایی حفر میکنند یا با استفاده از موادی خاکریز درست میکنند. مورچگان به سبب فراوانی و ریز بودنشان، برای بیشتر انسانها، موجودی ناچیز و بیاهمیت هستند، ولی برای شخصیتی همچون حضرت علی (ع) و دانشمندانی چون موریس مترلینگ که گاه در مدت بیست سال درباره زندگی آنها پژوهش علمی کردهاند، بسیار شگفت آورند.
۱- پوست و استخوان مورچه
«وَ سَوَّی لَهُ الْغَطْمَ و البَشَرَ»؛ «استخوان و پوست مناسب [برای مورچه] خلق کرد».
بَشَر، جمع بَشَره به معنای ظاهر پوست میباشد.
حضرت علی در خطبه ۱۸۵ نهج البلاغه با عبارت مذکور به دو عنصر مهم و اساسی بدن مورچه اشاره کردهاند، پوست و استخوانی که بدن او را محکم و استوار نگه داشته و او را در برابر خطرات و بلاها حفظ میکند.
همان خدایی که به بدن انسان پوست و استخوانی متناسب بخشیده تا بتواند روی پای خود بایستد، به موجودات ریزی مثل مورچه نیز متناسب با اندامش پوست و استخوانی بخشیده تا از استحکام خوب برخوردار باشد و بتواند روی پاهای خود بایستد و نیازهای زندگی خویش را برطرف سازد.
بررسی علمی
با مطالعات و آزمایشاتی که دانشمندان در این زمینه داشتهاند، به نتایجی دست یافتهاند.
بدن مورچه در یک زره کلفت از ماده «کیتین» جا گرفته و این زره او را از هر آفتی دور نگه میدارد. تمام عضلات بدن مورچه حتی رودههای او مثل مفتولهای کابل زیرزمینی، به صورت رشتههایی به هم پیچیده شده است و بدن او را همانند پولاد محکم و نیرومند کرده است؛ لذا مورچه با آن کمر باریک خود قادر است به آسانی از دیوار عمودی بالا برود و از سقف و همچنین از دالانهای پر پیچ و خم زیرزمین به آسانی عبور کند.
شاید حضرت علی (ع) به نوعی به این موضوع اشاره داشتهاند، ولی نه بهطور مستقیم؛ زیرا حضرت متناسب با فهم و درک و شعور مردم آن زمان سخن میگفتند و بدون تردید امام علی (ع) خود از این علم آگاهی داشت که این، خود، ذکاوت و هوشیاری حضرت را میرساند و یکی از اعجازهای علمی نهجالبلاغه به شمار میرود.
۲- چشم و گوش مورچه
«وَ مَا فِی الرَّأْسِ مِنْ عَینِهَا وَ أُذُنِهَا لَقَضَیتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً وَ لَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَبا» (دشتی، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵)؛ «و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، اگر اندیشه نمایی، از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد».
القضاء به معنای الاداء یعنی به عمل آوردن یا اجرا نمودن است و مقصود این است که از روی تعجب عملی را انجام دهیم. نیز احتمال میرود که به معنای مرگ باشد یعنی از شدت تعجب بمیریم.
امام در اینجا به قسمت مهم دیگری از بدن مورچه یعنی سر که دو جزء مهم بدن از قبیل گوش و چشم در آن قرار دارد، اشاره میکند. این دو جزء مجرای دو نیروی مهم بینایی و شنوایی وی میباشند. مغز کوچکش مدیریت زندگی پیچیده او را بر عهده گرفته و اعصاب و عضلاتش به اندازه نیاز اوست.
در حقیقت امام نحوه ارتباط بین مورچگان را بیان فرمودهاند که خدای متعال نیز در سوره نمل که به اسم این حشره نامگذاری شده است، میفرمایند: حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا یحْطِمَنَّكُمْ سُلَیمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ. (نمل/ ۱۸)؛ «تا آن گاه كه به وادى مورچگان رسیدند. مورچهاى [به زبان خویش] گفت: «اى مورچگان، به خانههایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش ـ ندیده و ندانسته ـ شما را پایمال كنند».
علامه طباطبایی آورده است که بنا به گفته بعضی، «واد النمل» نقطه بلند کوهستانی بوده که در در شام قرار داشته و بعضی محل آن را بالای یمن دانستهاند.
این آیه به صورت قصهای بلیغ و موجز، وظیفه وعظ و ارشاد بندگان را بر دوش گرفته است. «مورچه» این حشره کوچک که متوجه سلیمان و لشکر متراکم و منظّم او شده بود، با ندای بلند به هشدار دوستانش از جماعت مورچگان پرداخت و به آنان اعلان کرد که اگر در خانهها و لانههای خود پناه نگیرند، بیشک، در زیر گامهای این لشکر لگدکوب و نابود خواهند شد.
قرآن کریم در این آیه انسانها را به زندگی اجتماعی و روابط میان مورچگان رهنمون میکند که فرد در این مجموعه برای جمع کار میکند؛ بنابراین، مورچهای که وظیفهاش نگهبانی و مراقبت از لشکر خودی است، سراسیمه به سوی وظیفهاش میشتابد و برای «کل» ادای وظیفه میکند و هرگز به فکر آن نیست که تنها خود را از خطر برهاند. چنانچه حشرات غیراجتماعی چنین هستند!
این زندگی اجتماعی که بر مبنای اختصاص هر عملی به گروهی خاص، سامان پذیرفته، صنعتی است که ما آن را نزد حشرات دیگر غیر از زنبور عسل و موریانه نمییابیم؛ از این رو، در چنین اجتماعی فرد در کل مجموعه محو شده و به صورت عضوی از اعضای جمع عمل میکند.
در این اجتماع، افرادی برای تکثیر نسل، افرادی برای کار و جمعآوری غذا، افرادی برای خدمات داخل لانه و کندو، افرادی برای نگهبانی و دفاع از لانه و افرادی برای کشف خطر یا محلهای غذا ادای وظیفه میکنند.
بررسی علمی
حشرهشناسان نیز به عجایبی از ارتباط دقیق و لطیف پارهای از حشرات از جمله مورچه برخوردهاند که نظیر آنها را در دیگر موجودات ندیدهاند.
آنها در پژوهشهای علمی خود اثبات کردهاند که برای حیوانات، زبان خاصی است که با آن با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و همدیگر را میشناسند. این مسئله نمود بیشتری در حشرات اجتماعی دارد؛ مثلاً مورچه هنگامی که به زمین زراعتی یا به مواد غذایی جدید دست یابد، به لانه باز میگردد و هم برای گشت و شناسایی و در مسیر بازگشت به داخل لانه، خبر را به مورچههای دیگر میرساند.
خانم «Wadea Omrany» در این آیه مبارکه به علم جدیدی دست یافتهاند. ایشان جملاتی را که مورچه در سوره مبارکه نمل به زبان آورد، توضیح داده و سعی کرده آنچه که مورچه گفته است، با علم روز که نحوه ارتباط بین مورچهها را کشف کرده، مطابقت دهد.
مهمترین روش ارتباط در زمان خطر و گزارش آن، ارتباط شیمیایی است. در این فرایند، مورچهها از انواع مختلف مواد شیمیایی استفاده میکنند که هر کدام بیانگر نوع خاصی از صحبت کردن میباشد.
موادی که مورچه در موقعیتهایی مثل این آیه از بدن خود ترشح میکند، به چهار دسته تقسیم میشوند که هر کدام، زبان و علامت مخصوص به خود را دارند.
«Aldeyde Hexanal» اولین ماده شیمیایی است که مورچه در صورت احساس خطر از خود ترشح میکند و آن را میتوان به عنوان آژیر خطر دانست. مورچهها با دریافت این ماده شروع به جمع شدن در یک نقطه میکنند و منتظر رسیدن بقیه علامتها میشوند. این شبیه اولین مرحله میباشد که توسط مورچه در جمله «ای مورچهها» گفته شد.
«Hexanol» دومین ماده شیمیایی است که مورچه از خود ترشح میکند. مورچهها با دریافت این ماده شروع به دویدن در تمام جهتها میکنند تا منبع این ماده را پیدا کنند. مورچهای که ماده شیمیایی را ترشح میکند باید مسیر عبور آنها را مشخص کند و این کاری است که مورچه حضرت سلیمان انجام داد: «به لانههایتان وارد شوید». پس مسیر را مشخص کرده و این شبیه هدایت مورچهها میباشد.
«Undecanone» سومین مادهای است که مورچه ترشح میکند و نشان دهنده عامل خطر میباشد؛ چیزی که مورچه در سومین عبارت گفت: «مبادا سلیمان و لشگریانش پایمالتان کنند».
در مرحله چهارم مورچه اخطار دهنده، ماده شیمیایی مخصوصی را ترشح می کند که «Butyloctenal» نام دارد. مورچه توسط این ماده دستور دفاع میدهد و نوع دفاع را تعیین میکند؛ بنابراین، در عبارت آخر میگوید: «و خود آگاه نباشند» با این کار مورچه از وارد شدن بقیه مورچهها به مرحله حمله جلوگیری میکند؛ زیرا سلیمان و همراهانش از وجود لانه مورچهها در سر راه خود خبر نداشته و قصد حمله به آنها را نیز نداشتند؛ بنابراین مورچهها آنها را خطر واقعی نمیدانند.
اینها همه حقایقی است که بیش از هزار سال پیش در قرآن آمده، کتابی که نه تنها گذر زمان از ارزش آن نکاسته، بلکه هر روز با کشفیات علمی جدیدی، بر اعجازهای آن افزوده و باعث تقویت ایمان آورندگان شده است و این خود اثباتی برای الهی بودن قرآن کریم میباشد.
الف) حس بینایی مورچه
مورچهها همچون بسیاری از حشرات، یک جفت چشم مرکب دارند. هر یک از چشمها از صدها بخش ریز تشکیل شده که هر یک عدسی مخصوص به خود را دارند. معمولاً چشمهای مرکب برای تشخیص حرکات، بسیار حساس و قوی هستند، ولی بیشتر مورچهها از قدرت بینایی چندانی برخوردار نیستند.
روی سر مورچه، یک جفت شاخک وجود دارد که مدام در حال حرکت است؛ آن شاخکها معمولی نیستند، مورچهها به وسیله این شاخکها مورچههای دیگر را شناسایی کرده، با آنها ارتباط برقرار میکنند؛ زیر این شاخکهای خبرگیر از تعداد زیادی پرز و سلول های حسی تشکیل یافتهاند و بدین وسیله خبرها را رد و بدل میکنند.
این شاخکها نسبت به تماس، بو و حتی لرزش بسیار حساساند. برای نمونه، وقتی دو مورچه ساکن در یک لانه یکدیگر را لمس میکنند، مورچه گرسنهای که از یک مورچه کارگر تازه برگشته، غذا میخواهد، با شاخکش به قسمتی از دهان او ضربه میزند، به این ترتیب مورچه سیر تحریک میشود و ذرات غذا را به مورچه گرسنه میرساند.
ب) شاخک (حس بویایی و شنوایی)
حس شامه مورچگان بسیار قوی است، اما این حس بر خلاف حیوانات در بینی آنها قرار ندارد، بلکه در شاخکهای او مخصوصاً در شاخک عقبی قرار دارد. این حس قوی تقریباً سایر حسها را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
قسمت انتهایی یا عقبی مورچه شاخکهای کوچکی است که به چندین شاخک تقسیم میشود و هفت بند آخر این شاخک مرکز حس شامه او به شمار میآید. مورچگان در این قسمت مواد شیمیایی بوداری تولید میکنند و آنها را به روشهای گوناگون با یکدیگر ترکیب میکنند تا مفاهیم متفاوتی را به دیگر مورچهها منتقل کنند.
مواد شیمیایی که برای مسیریابی به کار میروند، در قسمت انتهایی بدن مورچه یعنی در شاخکهای عقبی ساخته میشوند. بعضی از این مواد نیز مسیر دستیابی به منابع جدید غذا را نشان میدهند. بعضی دیگر از این مواد به مورچهها کمک میکند تا مکان مناسبی برای ساخت قسمت جدید لانه پیدا کنند. بعضی از آنها نیز دیگر مورچهها را از وجود دشمن در فاصلهای دور، آگاه میسازند.
مواد شیمیایی که نشان دهنده وجود دشمن در نزدیکی لانه هستند، از غدههای موجود در سر مورچه ترشح میشوند. مورچهها همگی این ماده را ترشح میکنند تا دیگران را از وجود دشمن آگاه سازند و برای مبارزه با دشمن، به کمک مورچه در معرض خطر بیایند. این مواد شیمیایی در فضا تبخیر و به گاز تبدیل میشود تا سایر مورچهها با شاخکهایشان آنها را دریافت کنند.
یک ماده شیمیایی بقیه مورچهها را از خطر آگاه میکند. ماده دیگر به مورچهها میگوید که به طرف منطقه خطر حرکت کنند.
یک ماده شیمیایی دیگر نیز مورچههای کارگر را تحریک میکند تا به دشمن حمله کرده و آن را گاز گرفته یا نیش بزنند.
مورچهها همچنین با تا نمودن بدن خود و ترشح اسید فرمیک به دشمنان حمله کرده و از خود دفاع میکنند. طبق نظر زیستشناسان، هرگونه مورچه حدود ۱۰ تا ۲۰ نوع ماده شیمیایی از خود تولید میکند تا بتواند به کمک آنها با سایر مورچهها حرف بزند!
چنین اکتشافات بزرگ و بحثهای علمی در مورد موجودی ریز همچون مورچه، تصدیقی بر کلام حضرت امیر است که فرمودند: «لَقَضَیتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً وَ لَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَبا» (دشتی، نهج البلاغه، خطبه ۲۸۵).
نکته جالب دیگری که در اینجا میتوان یافت، این است که حضرت علی (ع) به بینی مورچه اشاره نکرده است.
با تحقیقاتی که دانشمندان امروزی در این زمینه داشتهاند، به این نتیجه رسیدهاند که مورچه فاقد بینی است، ولی از حس بویایی قویی برخوردار میباشد این نیز به عنوان یکی از اعجازهای علمی نهجالبلاغه به شمار میآید و علم لدنی حضرت علی (ع) را به اثبات میرساند.
۳- پای مورچه
«فَتَعَالَى الَّذِی أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا وَ بَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا وَ لَمْ یشْرَكْهُ فِی فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ وَ لَمْ یعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ» (دشتی، نهجالبلاغه، ۲۵۷)؛ «پس بزرگ است خدایی که مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت. در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداده و هیچ آفرینندهای کمکش نکرده».
امام در اینجا به نتیجهگیری در قسمت قبل پرداخته، همگان را به دو موضوع توجه میدهد.
۱. خداوند این پیکر ظریف را بر دست و پایی ظریف که توان حمل آن را دارد، بلکه گاه کولهبار سنگینی که چندین برابر وزن اوست بر دوش میگیرد، استوار ساخته است و جالبتر اینکه با کولهبارش از دیوار صاف بالا میرود و گاه به سقف میچسبد و به راه خود ادامه میدهد. کاری که از هیچ انسان قهرمانی ساخته نیست.
۲. برای او اسکلتی متناسب حالش آفریده که امام از آن به دعائم (ستونها) تعبیر فرموده است. این اسکلت نه آن قدر سنگین است که از توان حرکت او بکاهد و نه آن قدر نتواند از هیئت او و محتوای درون وجودش را بکاهد.
حضرت علی (ع) در خطبه ۱۶۵ که به علم انتومولوژی (Entomology حشرهشناسی) اشاره کرده، نگاهی گذرا به اندام و حرکات این موجود ظریف داشته است:
«وَ سُبْحَانَ مَنْ أَدْمَجَ قَوَائِمَ الذَّرَّةِ وَ الْهَمَجَةِ إِلَى مَا فَوْقَهُمَا مِنْ خَلْقِ الْحِیتَانِ وَ الْفِیلَةِ وَ وَأَى عَلَى نَفْسِهِ أَلَّا یضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمَّا أَوْلَجَ فِیهِ الرُّوحَ إِلَّا وَ جَعَلَ الْحِمَامَ مَوْعِدَهُ وَ الْفَنَاءَ غَایتَه» (دشتی، نهجالبلاغه، ۱۳۸۸: ۲۲۵)؛ «پاک و برتر است خدایی که در اندام مورچه و مگس ریز، پاها پدید آورد و جانداران بزرگتر از آنها از ماهیان دریا، و پیلان عظیمالجثه را نیز آفرید، و بر خود لازم شمرد که هیچ کالبد جانداری را وا نگذارد و به درستی ادارهاش نماید، جز آنکه میعادگاهش را مرگ و پایان راهش را نیستی قرار داد».
«قوائم» به معنی پاها و «الذره» یعنی مورچه ریز است و «همجه» به معنای مگسهای کوچک و به قولی دیگر یعنی پشه ریز میباشد.
امام در این خطبه به مظاهر حکمت و آثار قدرت حق تعالی میپردازد که به مورچگان خرد و مگسهای ریز، دست و پا بخشیده و بدین وسیله به آنها توانایی داده و همچنین دیگر جاندارانی که از اینها برتر و بزرگترند همچون ماهیهای نهنگآسا و حیوانات بیابانی مانند فیل که به آنها اسباب نیرومندی و قدرت عطا فرموده است.
بررسی علمی
دانشمندان در مورد حرکات مورچگان پژوهشهایی انجام دادهاند که در زیر به آن اشاره میشود:
مورچهها جانورانی پرتحرک هستند. بدن مورچه نمونهای از هماهنگی ساختار با کار را نشان میدهد. مورچهها نیز مانند سایر حشرات اسکلتی خارجی دارند که از جنس ماده محکمی به نام کیتین تشکیل شده است.
رشتههای کیتین که از جنس نوعی پلی ساکارید سخت و محکم هستند، درون مادهای از جنس پروتئین قرار میگیرند و اسکلت خارجی حشره را میسازند.
هر یک از شش پای مورچه از چند بند ساخته شده است. بندها در محل مفصلها به هم متصل میشوند. بندهای پاهای مورچه، تو خالی و لوله مانند، اما به اندازهای استحکام دارد که در اثر نیروهایی که معمولاً مورچه با آنها سر و کار دارد، نمیشکنند.
ماهیچههای درون این لولهها بسیار قدرتمند و در عین حال باریکاند چون وزن بدن مورچه روی هر شش پا وارد میشود، نیرویی که به هر پا وارد میشود، چندان زیاد نیست .
مورچه میتواند اجسامی به سنگینی صد برابر یا بیشتر از وزن خودش را حمل کند و این همت بلند و جرأت او را میرساند و در میان حیوانها هیچ موجودی یافت نشده که بتواند مانند مورچه چند برابر وزن خود را حمل کند.
ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا حضرت علی به طور مستقیم به کلمه «رِجل» به معنای «پا» اشاره نکرده و از کلمه «قوائم» استفاده نموده است؟
پاهای مورچه از جنس ماده محکمی به نام کیتین تشکیل شده که به آنها استحکام فوقالعادهای بخشیده است و باعث شده روی پاهای خود بایستد و در برابر نیروهایی که در هنگام حمل اجسام و… بر بدن او وارد میشود، مقاومت کند.
به نظر میرسد، حضرت علی به همین دلیل از کلمه «رجل» استفاده نکرده و کلمه «قوائم» را به کار برده است؛ زیرا اگر به جای «قوائم» از «رجل» استفاده میکرد، آن معنای استحکام و قوی بودن و معنای واقعی خود را نمیرساند که این اوج فصاحت و بلاغت کلام حضرت امیر را میرساند و این شیوه بلاغت نیز در قرآن به طور مکرر به چشم میخورد.
برای نمونه یکی از این آیات در ذیل ذکر میشود:
وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَ یا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْمَاءُ وَ قُضِی الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِی وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. (هود/ ۴۴)؛ «و گفته شد: ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی پهلو گرفت؛ و (در این هنگام) گفته شد: دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)».
نهجالبلاغه در ردیف قرآن جای میگیرد و چیزی جدای از آن نیست. بیشک، به همین دلیل به آن لقب «اخو القرآن» دادهاند.
۴- ساختمان شکم و دستگاه گوارش مورچگان
«وَ لَوْ فَكَّرْتَ فِی مَجَارِی أَكْلِهَا وَ فِی عُلْوِهَا وَ سُفْلِهَا وَ مَا فِی الْجَوْفِ مِنْ شَرَاسِیفِ بَطْنِهَا»؛
«اگر در مجاری خوراک و قسمتهای بالا و پایین دستگاه گوارش و آنچه در درون شکم او از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم [اندیشه نمایی، از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد]».
شراسیف جمع آن شرسوف است و به معنای قسمتی از قفسه سینه است که بر شکم مشرِف میشود. امام در این قسمت ساختمان شگفتآور این موجود زنده کوچک را تشریح میکند و انسان را به تفکر و اندیشه وا میدارد؛ اگر انسان در آفرینش این موجود کوچک که به زحمت دیده میشود، دقت کند و پردههای غفلت را که ناشی از عادی شدن مسئله است، کنار بزند، به راستی یک دنیا شگفتی در آن دیده میبیند.
آری نیکو بیاندیش که صاحب جثّهای چنین ریز و کوچک، چگونه غذای خود را میجود و میبلعد و مجاری نفس و طعمش چگونه است؟.
حضرت علی در این قسمت از خطبه به عضو مهمی از بدن مورچه به نام «شراسیف» اشاره کرده و همانطور که ذکر شد، قسمتی از قفسه سینه است که به شکم وصل میشود و در واقع، نوعی غضروف میباشد که در هنگام تغذیه و غذا رسانی به مورچهها به صورت منبسط و منقبض در میآید تا عمل جذب و دفع غذا آسانتر صورت گیرد.
این مسئله، علم و آگاهی امام علی (ع) را در زمینه علوم پزشکی میرساند که قرنها پیش بدون وجود امکانات و علوم فناوری به آن اشاره کردهاند که تا آن زمان کسی جز او به این مسائل آگاه نبوده است.
پیشنهادی: مختصر درباره لانه سازی مورچه ها و انواع آن