خانه » عربی » ترجمه درس ششم عربی نهم ” تَغْييرُ الْحَياةِ “

ترجمه درس ششم عربی نهم ” تَغْييرُ الْحَياةِ “

ترجمه و معنی درس ششم عربی نهم صفحه ۷۷

ترجمه درس ششم عربی نهم

در ادامه با ترجمه و معنی درس چهارم از کتاب عربی نهم با عنوان تَغْييرُ الْحَياةِ آشنا می‌شوید. با دانشچی همراه باشید.

ترجمه درس ۶ عربی نهم

اِبتَدَأَ الْعامُ الدِّراسیُّ الْجَدیدُ وَ ذَهَبَ تَلامیذُ الْقَریَةِ إِلَی الْمَدرَسَةِ.

ترجمه: سال تحصیلی جدید آغاز شد و دانش آموزان روستا به مدرسه رفتند.

کانَتِ الْقَریَةُ صَغیرَةً وَ جَمیلَةً. دَخَلَتِ الْمُدَرِّسَهُ فِي الصَّفِّ الرّابِعِ. کانَ الصَّفُّ مُزدَحِماً.

ترجمه: این روستا کوچک و زیبا بود. خانم معلم داخل کلاس چهارم شد. کلاس چهارم شلوغ بود.

قالَتِ الْمُدَرِّسَهُ لِلْبَنینَ: «اِجْلِسوا عَلَی الْیَمینِ.» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «اِجْلِسْنَ عَلَی الْیَسارِ.»

ترجمه: خانم معلم به پسرها گفت: «سمت راست بنشینید.» و به دخترها گفتند: «سمت چپ بنشینید.»

هي شاهَدَتْ تِلمیذَةً راسِبَةً باِسْمِ «ساره». رَسَبَتْ «ساره» عِندَها فِي السَّنَهِ الْماضیةِ؛ فَحَزِنَتْ وَ ذَهَبَتْ لِمُشاهَدَةِ مِلَفِّها لِلاِطّلاعِ عَلَی ماضیها.

ترجمه: او دانش آموز مردودی به نام ساره را دید. ساره در سال گذشته در درس او مردود شد؛ پس ناراحت شد و برای دیدن پرونده اش و آگاه شدن از گذشته اش رفت.

في مِلَفِّ السَّنَهِ الْأُولَی: هي تِلمیذهٌ جَیِّدَهٌ جِدّاً. تَکتُبُ واجِباتِها جَیِّداً. هیَ نَشیطَهٌ و ذَکیَّهٌ.

ترجمه: در پرونده سال اول: او دانش آموزی بسیار خوب است. مشق هایش (تکالیفش) را خوب می نویسد. او فعال و باهوش است.

وَ فی مِلَفِّ السَّنَهِ الثّانیَهِ: هي تِلمیذهٌ جَیِّدَهٌ جِدّاً. لکِنَّها حَزینَهٌ. أُمُّها راقِدَهٌ فیِ الْمُستَشفَی.

ترجمه: و در پرونده سال دوم: او دانش آموزی بسیار خوب است. اما غمگین است. مادرش در بیمارستان بستری شده است.

وَ في مِلَفِّ السَّنَهِ الثّالِثَهِ: هي فَقَدَتْ والِدَتَها فی هذِەِ السَّنَهِ. هیَ حَزینهٌ جِدّاً.

ترجمه: و در پرونده سال سوم: او مادرش را امسال از دست داد. او بسیار غمگین است.

وَ فی مِلَفِّ السَّنَهِ الرّابِعَهِ: هي تَرَکَتِ الدِّراسَهَ وَ لا تُحِبُّ الْمَدرَسَهَ وَ تَنامُ فِی الصَّفِّ.

ترجمه: و در پرونده سال چهارم: او تحصیل را رها کرد و مدرسه را دوست ندارد و در کلاس می خوابد.

الْمُدَرِّسَهُ لامت نَفْسَها وَ غَیَّرَتْ طَریقَهَ تَدریسِها.

ترجمه: خانم معلم، خودش را سرزنش کرد و شیوه تدریسش را تغییر داد.

بَعدَ مُدَّهٍ فی حَفْلَهِ میلادِ الْمُدَرِّسَهِ جَلَبَ التَّلامیذُ هَدایا لَها وَ جَلَبَتْ ساره لِمُدَرِّسَتِها هَدیَّهً في وَرَقَهِ صَحیفَهٍ.

ترجمه: بعد از مدتی در جشن تولد خانم معلم، دانش آموزان هدایایی برای او آوردند و ساره (نیز) هدیه ای در در برگه روزنامه برای او آورد.

کانَتِ الْهَدیَّهُ زُجاجَهَ عِطرِ أُمِّها، فیها قَلیلٌ مِنَ الْعِطرِ، فَضَحِکَ التَّلامیذُ؛ فَقالَتِ الْمُدَرِّسَهُ لِلْبَنینَ: «لا تَضْحَکوا» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «لا تَضحَکْنَ». اَلْمُدَرِّسَهُ عَطَّرَتْ نَفْسَها بِذٰلِکَ الْعِطْرِ.

ترجمه: هدیه (ساره) شیشه عطر مادرش بود. در آن مقدار کمی از عطر بود. پس دانش آموزان خندیدند؛ خانم معلم رو به پسرها گفت: «نخندید» و به دخترها گفت «نخندید». خانم معلم از آن عطر به خودش زد.

جاءَتْ ساره عِندَ مُدَرِّسَتِها وَ قالَتْ: «رائِحَتُکِ مِثلُ رائِحَةِ أُمّي.»

ترجمه: ساره نزد معلمش رفت و گفت: «بوی تو همچون بوی مادرم است.»

شَجَّعَتِ الْمُدَرِّسَةُ ساره؛ فَصارَتْ تِلمیذهً مِثالیّهً وَ بَعدَ سَنَواتٍ؛ اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَهُ رِسالَهً مِنْ ساره مَکْتوباً فیها: «أَنتِ أَفضَلُ مُعَلِّمَهٍ شاهَدْتُها فی حَیاتی. أَنتِ غَیَّرْتِ مَصیری. أَنا الْآنَ طَبیبَهٌ.»

ترجمه: خانم معلم، ساره را تشویق کرد؛ در نتیجه ساره دانش آموزی نمونه شد و بعد از چند سال، خانم معلم نامه ای از ساره دریافت کرد که در آن نوشته شده بود: «تو بهترین معلمی هستی که در زندگی ام دیدم. تو سرنوشت مرا تغییر دادی. من الان پزشک هستم.»

وَ بَعدَ مُدَّهٍ، اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَهُ رِسالَهً أُخْرَی مِنَ الطَّبیبَهِ ساره؛ طَلَبَتْ مِنْهَا الْحُضورَ فی حَفلَهِ زَواجِها وَ الْجُلوسَ فی مَکانِ أُمِّ الْعَروسِ.

ترجمه: و بعد از مدتی، خانم معلم نامه دیگری از دکتر ساره دریافت کرد؛ ساره از خانم معلم درخواست کرد که در جشن عروسی اش حاضر شود و در جایگاه مادر عروس بنشیند.

عِندَما حَضَرَتْ مُدَرِّسَتُها في حَفلَهِ زَواجِها؛ قالَتْ لَها ساره: «شُکراً جَزیلاً یا سَیِّدَتی؛ أَنتِ غَیَّرْتِ حَیاتي.»

ترجمه: هنگامی که خانم معلم در جشن ازدواج ساره حاضر شد، ساره به او گفت: «خیلی ممنونم خانم! شما زندگی من را تغییر دادید.»

فَقالَتْ لَها الْمُدَرِّسَهُ: «لا یا بِنتي؛ أَنتِ غَیَّرْتِ حَیاتی؛ فَعَرَفْتُ کَیفَ أُدَرِّسُ.»

خانم معلم به ساره گفت: «نه دخترم؛ تو زندگی من را تغییر دادی؛ پس من فهمیدم که چگونه تدریس کنم. »

اختصاصی-دانشچی

ترجمه درس پنجم عربی ۹ ترجمه درس هفتم عربی ۹
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *