انشا دانش آموزی درباره پنجاه سال آینده
انشا با موضوع پنجاه سال آینده به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا پنجاه سال آینده
جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، روز به روز در حال پیشرفت است. امشب که به خواب میرویم، دانشمندان بسیاری در آن طرف کره زمین، از خواب بیدار شدهاند و درباره مسائل جدیدی تحقیق و آزمایش انجام میدهند.
یک شب به همراه
فیلمی تخیلی تماشا میکردیم که درباره رباتها ساخته شده بود. پس از تمام شدن آن، مدت زیادی به فیلمی که نگاه کرده بودم،اندیشیدم.
پس از خوابیدن، گویی به جای خواب پا به دنیایی عجیب گذاشته بودم؛ دنیایی که نه با آن آشنایی داشتم و نه مردمان آن را میشناختم! شهری پر از شگفتی که با هر نگاه عمیق، موجودات عجیبتری را مشاهده میکردم. پس از چند دقیقه سکوت و یکجا ایستادن از تعجب شدید، انسانی به سمتم آمد و گفت به این شهر خوش آمدی! گویا او نیز میدانست که من متعلق به آن مکان نبودم.
پس از اینکه آن فرد خودش را معرفی کرد متوجه شدم که یک ربات است! تصور کنید؛ یک ربات انساننما! او بسیار بینقص بود و اگر سالهای طولانی نیز میگذشت، هیچگاه نمیفهمیدم که او ربات است. این شهر پنجاه سال آینده شهر من بود. پیشرفتهای بسیاری در آن دیده میشد. به هر طرف که نگاه میکردم رباتهایی را میدیدم که در حال انجام کارهای مختلف مانند آشپزی در رستوران، رفتگری، نجاری و مشاغل دیگر بودند. شاید باور این مسئله برای شما سخت باشد همانطور که آن لحظه من نمیتوانستم این قضایا را باور کنم. ماشینهایی که در خیابان دیده میشدند، راننده نداشتند. مردم مسیر خود را بر روی برنامه نقشه ماشین ثبت میکردند و بدون اندکی اتلاف وقت با ماشین بدون راننده، به مقصد میرسیدند. پیشرفت تکنولوژی از آنچه در زندگیام دیده بودم، گستردهتر بود. خرید شارژ برای تلفن همراه معنایی نداشت و همه ارتباطات از طریق اینترنت پرسرعت صورت میگرفت.
آنچه در پنجاه سال آینده وجود نداشت، ماشین پرنده بود. البته این را بگویم که هواپیماها به شکلهای جذاب و جدیدتری تبدیل شده بودند. آنها نیز مانند ماشینها، خلبان انسانی نداشتند و از طریق کنترل از راه دور هدایت میشدند.
ماجرای ترسناک وجود رباتهای بیش از اندازه بود. آنها به جای هر انسانی کار میکردند و در گوشه و کنار خیابانها دیده میشدند.
همانگونه که ناگهانی وارد آن دنیا شده بودم، ناگهانی نیز به خانهام بازگشتم و تمام شب به این میاندیشیدم که جای انسانها در شهر رباتها کجا خواهد بود؟
انشا در مورد ربات پیشخدمتانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی