انشا دانش آموزی درباره خشم و مهربانی
انشا با موضوع تضاد معنایی خشم و مهربانی به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا تضاد معنایی خشم و مهربانی
دقیقاً روز شنبه بود که در زنگ ورزش توپ گل آلودی به طرفم آمد و پیراهن سفیدم را کثیف کرد. من آنقدر از این اتفاق عصبانی شدم که با داد و ناراحتی زیاد به طرف همکلاسی خود رفتم که توپ را به سمت من شوت کرده بود. خشم و عصبانیت من باعث شد که با دوستم درگیر شوم. با این که معلممان به من توضیح داد که دوستم از عمد این کار را انجام نداده است و این فقط یک اتفاق بوده است. ولی باز من ناراحت و خشمگین بودم. به خاطر این اتفاق معلممان موضوع انشای آن روز را برای ما تفاوت بین خشم و مهربانی انتخاب کرد.
برای آنکه بیشتر درباره این موضوع یاد بگیرم و انشای بهتری بنویسم از کتابخانه مدرسه کتابی به امانت گرفتم. نام کتاب روشهایی برای کنترل خشم بود. آن روز در خانه در مورد خشم و مهربانی خواندم و یاد گرفتم که خشم، احساس شدید ناراحتی در برابر اتفاقهایی است که خوشایند ما نیستند. در واقع خشم یک رفتار طبیعی است که ما وقتی در وضعیت ناراحت کنندهای قرار می گیریم این احساس را پیدا میکنیم. و آموختم که خشم را باید مدیریت کرد چون میتواند مانع گرفتن تصمیمات درست ما در آن لحظه بشود و به ما آسیب برساند.
در مورد رفتار زشتم با دوستم فکر کردم و تصمیم گرفتم که بعد از این خشم خود را به یک انرژی و تجربه مثبت تبدیل کنم تا وقتی در شرایط مشابه قرار گرفتم، بتوانم رفتارم را تغییر بدهم و با گفتگو و حرف زدن مشکل پیش آمده را حل کنم. در کتاب نوشته بود که باید روی ذهن خود کار کنیم و کنترل کردن خشم را تمرین کنیم. در این صورت میتوانیم این حس خشم را شکست دهیم و به یک راه حل سالمی برسیم چون دیگر خشم نتوانسته است ذهن و عقل ما را مسموم کند.
بعد از خشم وقتی به تعریف مهربانی رسیدم میدانستم که مهربانی را میشناسم بارها آن را در قلبم حس کردهام. مادرم به من مهربانی را یاد داده بود. میدانستم که مهربانی هم نوعی احساس و رفتاری است که در وجود ما انسان ها قرار گرفته است. با مهربانی کردن به دیگران به آن ها نشان میدهیم که برای ما اهمیت دارند و ما آنها را دوست داریم. محبت و کمک کردن به دیگران وقتی که به ما نیاز دارند، حرف زدن و گوش دادن به درد و دلهای دوستانمان، غذا دادن به پرنده و گربهای که در زمستان بدون غذا مانده است، کمک کردن در کارهای خانه به مادرمان و خیلی چیزهای دیگر همه نوعی مهربانی بودند. مطالب زیادی در مورد خشم و مهربانی یاد گرفتم. و توانستم انشای خود را بنویسم. ولی برای فردا در مدرسه کار مهمی باید انجام می دادم و آن عذرخواهی کردن از دوستم بود. میخواستم او را بغل کنم و مهربانیام را به او نشان دهم. در این فکرها بودم که صدای رعد و برق را شنیدم. باران شروع شده بود انگار آسمان هم آن روز مهربانتر شده بود و میخواست با بارشش کمی از آلودگی هوای شهر را کم کند.
انشا اختصاصی _ نویسنده: مریم پور حسن
بیشتر بخوانید: لیست انشاهای تضاد معنایی