انشا دانش آموزی درباره نگاه خسته یک عابر
انشا با موضوع نگاه خسته یک عابر به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا نگاه خسته یک عابر
خیابان سرد و برفی است. از پنجره بیرون را نگاه میکنم. گویا چراغ راهنمایی از سرما یخ زده است. چند دقیقهای میشود که بر روی قرمز مانده و تغییر رنگ نمیدهد. عابری در کنار خیابان ایستاده و منتظر است تا ماشینها بایستند تا رد شود. نگاه او خسته است. روشنایی چشمهایش خاموش شده و نگاهی خیره دارد. به زمین نگاه میکند. شاید به دنبال رد پایی میگردد. نگاهش پر از حرف است اما سکوت اجازه فریاد زدن نمیدهد. چشمانم را میبندم. خود را در جای آن پیرمرد شاید ۸۰ ساله میگذارم تا معنای نگاه خسته او را بیابم.
مردی پیر که در یک خانه قدیمی تنها زندگی میکند. ریشه امید درونش خشکیده و فقط اندکی از آن باقی مانده است. فرزندانش در شهرهای دور زندگی میکنند و همسرش را چند سال پیش از دست داده. هرروز در ساعتی مقرر این خیابان را بالا میرود و برمیگردد. گویی مسیر مدرسه فرزندانش است و او برای فراموش نکردن گذشته شادش، این کار را میکند. اهالی محل او را میشناسند و میگویند چندین سال است که چشم به راه فرزندانش است. آن نگاهها خبر از خستگی انتظار میگویند. انتظار این که روزی در باز شود و کودکانی که حالا هرکدام برای خود کسی شدهاند، به داخل بیایند. چشمانم را باز میکنم. زندگی او بسیار غمگین است. چراغ سبز میشود. عابر با گامهایی سنگین و کوتاه از خیابان میگذرد.
برای اولین بار در این مدت سرش را به سمت آسمان بالا میآورد. قامت خمیدهاش اجازه نمیدهد که منظره آسمان را خوب ببیند. نگاه خسته عابر به خیابان برمیگردد. چیزی نمانده تا شمع امید درونش خاموش شود. چشمم به جوانی میافتد که دوان دوان از ثانیههای چراغ راهنمایی سبقت میگیرد تا پیش از قرمز شدن به آن طرف خیابان برسد. دستش را روی شانه عابر میگذارد. پیرمرد به عقب نگاه میکند. نور رفته از چشمانش بازمیگردد. شادی جایش را به نگاه خسته عابر میدهد. برف میبارد و پیرمرد با فرزند خود در مه غرق میشوند.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزیانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی