انشا دانش آموزی یک روز به یاد ماندنی
انشا با موضوع یک روز به یاد ماندنی به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا یک روز به یاد ماندنی
روزهای بسیاری در زندگی همه افراد وجود دارند که به یاد ماندنی و خاطرهانگیز هستند. با کمی جستجو در میان خاطراتم، توانستم از عمیقترین بخش ذهنم، یک روز به یاد ماندنیتر را پیدا کنم. تابستان بود. خورشید با موهای طلایی رنگش، در آسمان خودنمایی میکرد.
به همراه خانواده به یکی از شهرهای شمال رفتیم. این اولین باری بود که میتوانستم دریا را از نزدیک ببینم. عکسهایی که از آن دیده بودم بسیار شگفتانگیز بودند؛ اما در واقعیت همه چیز بسیار متفاوت بود. خورشید به دریا میتابید و آبهای زلال مانند یک الماس گرانقیمت، میدرخشیدند. آب رقصان بود و با دستهای مهربانش، صدفهای زیبایی را به ساحل تقدیم میکرد. این دو تنها دوستان یکدیگر بودند. دریا ساحل را در آغوش میگرفت. از نظر من این زیباترین دوستی در طبیعت محسوب میشد. من کوچک بودم و دریا برایم، بزرگترین پدیدهای بود که تاکنون دیده بودم.
پس از چندین ساعت به خانهای ویلایی رفتیم که از پشت قاب پنجرههایش، دریا نمایان بود. این صحنه مانند این بود که من توانسته ام دریا را درون یک پنجره جا دهم. همینقدر کوچک! اما این فقط تصورات کودکانه من بودم. شب هنگام به دریا بازگشتیم. وصف شگفتی آن با کلمات ممکن نیست. ماه آسمان، با دلبریهایش، خود را در قلب دریا جای داده بود. ستارگان دور ماه جمع شده بودند و به قصه تنهایی او گوش میدانند. دریا و ماه تنها شبها فرصت دیدار داشتند. من نظارهگر این زیبایی خیرهکننده بودم. باد میوزید و در گوشهایم زمزمه میکرد. زمزمههایی که سرد بودند. پدر آتش روشن مینمود و مادر نیز کنار آن ایستاده بود. ترس در چشمهای آتش دیده میشد. او در مقابل این دریا شانسی برای بردن نداشت و تلاش میکرد تا با کمک باد از آن دور شود. این منظره رویایی، یک روز به یادماندنی برای من ساخت که هنوز نیز پس از گذشت چندین سال، آن را از یاد نبردهام. خانواده، گوهر ارزشمندی است که روزهای خاصی را برای فرزندانش میسازد.
انشا در مورد یک روز خوب با خانوادهانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی