کار نیکو کردن از پر کردن است 👨💻 + داستان و معنی
در اینجا قصد داریم معانی ضرب المثل ایرانی کار نیکو کردن از پر کردن است و داستانی در شرح آن را از کتاب نگارش ششم برای شما ذکر کنیم. با دانشچی همراه باشید.
مفهوم و معنی کار نیکو کردن از پر کردن است
۱- اشاره به آن دارد که برای رسیدن به موفقیت، باید بسیار تلاش کرد و سختی کشید.
۲- کنایه از انجام کارهای مهم و سخت است که با تمرین زیاد حاصل میشود.
۳- یعنی تبحر و موفقیت انسان در هر کاری به دانش و تجربه او در زمینه همان کار بستگی دارد.
۴- صاحب تجربه، کار آزموده است.
فهم خودرا از ضرب المثل کار نیکو از پرکردن است را بنویسید: پیام اصلی این ضرب المثل، تکرار و استمرار در هر کار است که موجب کسب تجربه شده و در نتیجه آن کار بهتر، با کیفیتتر و در حد کمال انجام میشود. نیکویی و استواری هر کاری به پشتکار و جدیت در آن کار بستگی دارد.
ایموجی این ضرب المثل | 👨💻😊👨🌾🕳 |
داستان کوتاه درمورد بهرام گور ضرب المثل کار نیکو از پرکردن است
در حکایتی روایت شده که روزی بهرام گور در شکارگاه مشغول شکار بود. در این حال گورخر بزرگی از دور نمایان شد. بهرام تیری در کمان گذاشت و به یکی از کنیزان خود گفت: «این گورخر را آن طور که تو بخواهی شکار خواهم کرد.» کنیز گفت: «می خواهم که پای گورخر را با تیر به گوش او بدوزی.» بهرام منتظر ماند و همین که حیوان سم پای راستش را برای خاراندن به گوش خود نزدیک کرد نشانه گرفت و تیر را رها کرد و تیر به سم حیوان خورد و سپس از گوش او خارج شد و همانطور که کنیز خواسته بود پای گور به گوشش دوخته شد.
کنیز وقتی چنین صحنهای را دید به پادشاه عرض کرد: «ای پادشاه، تو بر اثر تمرین زیاد به این کار موفق شدی نه بر اثر قدرت بازو.» بهرام ناراحت و عصبانی شد و دستور داد کنیز را بکشند. کنیز چون خود را در معرض مرگ دید به مأمور مرگ گفت: «مرا نکش تا کاری کنم که پادشاه از کشتن من چشم پوشی کند.» مأمور پذیرفت و او را به قصری در بیرون شهر برد. آن کنیز از همان روز اول گوساله ای را که تازه به دنیا آمده بود به دوش کشید و از پله های قصر که شصت پله بود بالا برد و این کار را هر روز تکرار کرد تا این که گوساله بزرگ شد اما باز هم کنیز آن گوساله را به راحتی بالا می برد.
روزی بهرام گور که قصد شکار داشت، بیرون رفت و در مسیر خود به همان قصر شصت پله رسید، او تصمیم گرفت تا مدتی را در آن محل استراحت کند. کنیز که پادشاه را دید روی خود را پوشاند گاو را به دوش گرفت و از پله ها بالا رفت! بهرام که چنین دید، گفت: «این کار بر اثر تمرین زیاد است نه زور بازو.» کنیز که منتظر همین جمله بود خود را معرفی کرد و گفت: «آن روز در شکارگاه، من همین جمله را گفتم و تو دستور مرگ مرا صادر کردی.» بهرام که با حقیقت روبه رو شده بود از خون او درگذشت و گفت: «درست است؛ کار نیکو کردن از پر کردن است.»
شعر کامل کار نیکو
آتش اندر خرمن ما زد رخت وین روشن است
خال مشکین تو بر رخ دانه ای زین خرمن است
آن رخ نازک چو آب از دیده رفت اما هنوز
نقش خالت چون سیاهی مانده در چشم من است
تو مرا چشمی و تا بر بام و روزن آمدی
چشم من گه بر کنار بام و گه بر روزن است
گر چه می پوشد ز ما لطف تنت را پیرهن
کی توان پوشیدن آن لطفی که در پیراهن است
شب نهانی رخ به پایت سوده ام اینک هنوز
قطره های خون ز اشک من تو را بر دامن است
دل اسیر دام و جان مرغ حریم بام توست
داغ حرمان و غم هجران سراسر بر تن است
بی رخت گفتم نکو پر می کنم دامن ز اشک
گفت جامی کار نیکو کردن از پر کردن است
ضرب المثل نگارش ششم _ دانشچی
خیلی ممنون عالی بود?
سلام.دستون درد نکنه⚘⚘
سلام انشاشو می خوام
خیلی بد بود
باهات موافقم👍🏻👍🏻👍🏻
دقیقا
عالی دست گلتون درد نکنه