توصیف ساده و انشا در مورد حمل یک قالب یخ بدون دستکش
یک روز با دوستانمان جشنی را در مدرسه برگزار کردیم. کارمان را گروهی انجام میدادیم؛ هرکسی مسئول کار جداگانه ای بود و من هم مسئول حمل قالب بزرگ یخ! انقدر عجله داشتم که قالب یخ را بدون دستکش برداشتم.
یک روز با دوستانمان جشنی را در مدرسه برگزار کردیم. کارمان را گروهی انجام میدادیم؛ هرکسی مسئول کار جداگانه ای بود و من هم مسئول حمل قالب بزرگ یخ! انقدر عجله داشتم که قالب یخ را بدون دستکش برداشتم.