خانه » ادبیات » معنی شعر جان و تن (پروین اعتصامی)

معنی شعر جان و تن (پروین اعتصامی)

آشنایی با معنی و مفهوم شعر جان و تن از پروین اعتصامی– تفکر و سبک زندگی پایه هشتم

معنی شعر جان و تن

در این پست، معنی و مفهوم شعر جان و تن از پروین اعتصامی (از کتاب تفکر و سبک زندگی پایه هشتم) را برای شما دوستان عزیز آماده کرده ایم. با دانشچی همراه باشید.

معنی شعر جان و تن

۱- کودکی در بر قبائی سرخ داشت

روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت

۱- معنی: کودکی لباس قرمزی داشت که در آن روزگار کودکی با آن لباس خوش می گذراند.

 

۲- همچو جان نیکو نگه میداشتش

بهتر از لوزینه می پنداشتش

۲- معنی: مانند جانش از لباسش به خوبی مراقبت می کرد. آن را بهتر از شیرینی مغز بادامی می دانست و دوستش می داشت.

لوزینه: از کلمه “لوز” می آید که در عربی به معنای بادام است. به شیرینی یا حلوایی می گویند که با مغز بادام درست شده باشد.

 

۳- هم ضیاع و هم عقارش می شمرد

هر زمان گرد و غبارش می سترد

۳- معنی: لباسش را همچون زمین و اموال خانه، تمام دارایی اش می دانست و هر زمان گرد و غباری روی آن می نشست، سریع تمیزش می کرد.

ضیاع و عقار: زمین‌های کشاورزی و اموال خانه

 

۴- از نظر باز حسودش می نهفت

سرخی اش می‌دید و چون گل می‌شکفت

۴- معنی: آن را از نگاه حسودان دور نگه می داشت. رنگ سرخش را می دید و گل از گلش می شکفت (شاد می شد.)

 

۵- گر به‌دامانش سرشکی می‌چکید

طفل خرد آن اشک روشن می‌مکید

۵- معنی: اگر قطره اشکی بر روی لباسش می چکید، بچه کوچک، آن اشک را می مکید.

 

۶- گر نخی از آستینش میشکافت

بهر چاره سوی مادر میشتافت

۶- معنی: اگر نخی از آستین لباسش شکافته می شد، برای درست کردن آن سمت مادرش به سرعت می رفت.

 

۷- نوبت بازی به صحرا و به دشت

سرگران از پیش طفلان میگذشت

۷- معنی: هنگام بازی در صحرا و دشت، سرسنگین و بی اعتنا از کنار بقیه بچه ها می گذشت.

 

۸- فتنه افکند آن قبا اندر میان

عاریت می‌خواستندش کودکان

۸- معنی: آن لباس زیبا فتنه و آشوبی بین کودکان به راه انداخت؛ هر کدام از آنها لباس را قرض می خواستند.

 

۹- جمله دل‌ها ماند پیش او گرو

دوست میدارند طفلان رخت نو

۹- معنی: دل همه بچه ها پیش آن لباس می ماند (شیفته آن شده بودند). بچه ها لباس نو را دوست دارند.

 

۱۰- وقت رفتن پیشوای راه بود

روز مهمانی و بازی شاه بود

۱۰- معنی: موقع رفتن به جایی، جلوتر از همه راه می رفت. در مهمانی ها و بازی ها نقش شاه را بین همه داشت. (همچون کسی بود که لباس پادشاهی بر تن داشت.)

 

۱۱- کودکی از باغ می آورد به

که بیا یک لحظه با من سوی ده

۱۱- معنی: کودکی از باغ، میوه به ای را با خودش می آورد. به او گفت: یک لحظه با من سمت روستا بیا.

 

۱۲- دیگری آهسته نزدش می نشست

تا زند بر آن قبای سرخ دست

۱۲- معنی: کودک دیگری به آهستگی کنار او می نشست تا به لباس قرمز او دستی بکشد.

 

۱۳- روزی، آن رهپوی صافی اندرون

وقت بازی شد ز تلی واژگون

۱۳- معنی: روزی آن کودک رهرو که دلش صاف و پاک بود، هنگام بازی از تپه ای واژگون شد و به زمین افتاد.

 

۱۴- جامه اش از خار و سر از سنگ خست

این یکی یکسر درید، آن یک شکست

۱۴- معنی: لباسش با خار پاره شد و سرش با سنگ شکست. لباسش یک سره پاره شد و سرش یکباره شکست.

 

۱۵- طفل مسکین بی خبر از سر که چیست

پارگی‌های قبا دید و گریست

۱۵- معنی: کودک بیچاره که خبر نداشت چه آسیبی به سرش رسیده، تا پارگی های لباسش را دید، گریه کرد.

 

۱۶- از سرش گر چه بسی خوناب ریخت

او برای جامه از چشم آب ریخت

۱۶- معنی: با اینکه از سرش خون بسیاری می چکید، ولی او برای لباسش اشک های چشمش جاری شده بود.

 

۱۷- گر به چشم دل ببینیم ای رفیق

همچو آن طفلیم ما در این طریق

۱۷- معنی: ای دوست! اگر به چشم بصیرت و عاقلانه به این موضوع نگاه کنیم، ما هم مانند آن کودکیم در این دنیا.

 

۱۸- جامه رنگین ما آز و هوی است

هر چه بر ما می‌رسد از آز ماست

۱۸- معنی: لباس رنگی ما همان حرص و طمع و هوا و هوس ماست و هر بلایی که به سرمان می آید از زیاده خواهی های خودمان است.

 

۱۹- در هوس افزون و در عقل اندکیم

سالها داریم اما کودکیم

۱۹- معنی: هوس هایمان زیاد است ولی عقل و تفکرمان اندک! سن و سال زیادی داریم ولی همچنان کودکانه رفتار می کنیم.

 

۲۰- جان رها کردیم و در فکر تنیم

تن بمرد و در غم پیراهنیم

۲۰- معنی: جان و روح خود را رها کرده ایم و به فکر جسممان هستیم. همچون آن کودک که بدنش آسیب دیده ولی همچنان غصه پیراهنش را می خورد.

پیشنهادی: معنی شعر صورتگر ماهر

اختصاصی-دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

3 دیدگاه

  1. سلام . بسیار عالی

  2. خوب بود 😐

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *