خانه » مهارت نوشتاری » انشا در مورد تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا در مورد تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا ذهنی درباره تصور یک جنگلبان

انشا در مورد تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا با موضوع تصور کنید یک جنگلبان هستید به صورت توصیفی و ذهنی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

جنگل جایی است که تقریباً همه انسان‌ها عاشق آن هستند. شاید عده‌ای از چند روز ماندن در این مکان سرسبز و زیبا سر باز بزنند، اما مطمئن باشید علت آن بی‌علاقگی به جنگل نیست، شاید ترسی است که از عمق وجود آن به دل برخی انسان‌ها می‌افتد.

اما من محل کارم جنگل است. زیبا نیست؟ به جای ادارات خشک و بی‌روح، به جای نشستن در یک چهار دیواری با تعدادی میز و صندلی، جایی کار کنی که وسعت زیادی دارد، سرسبز و خرم است و به جای بحث و جدل با مشتری، به صدای آواز پرندگان و پای‌کوبی باد و برگ گوش کنی.

آری، من یک جنگلبان هستم. شغل زیبایی دارم و عاشق این شغل و حضور در این قطعه زمین خدا هستم. شغلم کمی سخت است، چرا که تمام عناصر جنگل را مانند فرزندان خودم دوست دارم و هرکدام از آنها که آسیبی ببیند، انگار یک ضربه به روح من وارد شده است.

همدم من درختان، برگ‌ها، پرنده‌ها، آهوها، گوزن‌ها و تمام موجودات ساکن در جنگل هستند. صبح‌ها قبل از طلوع خورشید، قدم زدن و گشت زدن در جنگل را آغاز می‌کنم و ظهر برای استراحت به پایگاه بازمی‌گردم. من باید مراقب باشم هیچ شکارچی به ساکنین جنگل تعدی نکند؛ اما گاهی شکارچیان بی‌رحم زخمی نابخشودنی به دل این جنگل می‌زنند.

آنها تفنگ در دست می‌گیرند و آهوها و پرنده‌های زیبای اینجا را هدف قرار می‌دهند. برای چه؟ فقط برای یک لذت زودگذر که ثابت کنند شکارچی ماهری هستند و از گوشت لذیذ آنها بخورند. من نمی‌دانم چطور دلشان برای فرزندان این موجودات بی‌پناه و زیبا نمی‌سوزد که منتظر بازگشت مادرانشان هستند.

تنها شکارچیان نیستند که با جنگل دشمنی می‌کنند. آنها که برای منافع شخصی و سود بیشتر خود به جان درختان سرفراز اینجا افتادند نیز تیشه به ریشه جنگل می‌زنند. صدای اره برقی که می‌شنوم،‌ دوان دوان و سراسیمه به سمت آن می‌روم تا شاید بتوانم یک درخت دیگر را نجات دهم.

به راستی چه می‌شود که انسان با آن‌همه رحم و شفقت، ناگهان انقدر بی‌رحم و سنگ‌دل می‌شود؟ اگر آنها هم تصور کنند درختان و موجودات جنگل مانند فرزندان آنها هستند، حتماً مهربان‌تر خواهند بود. مشکل از اینجاست که هرکس به منافع شخصی خود فکر می‌کند و افراد سودجو به منفعتی که تمام اجزای این جنگل برای دنیا و انسان‌ها دارند، نمی‌اندیشند.

اما گاهی خودخواهی یک انسان، به قیمت نابودی یک جنگل تمام می‌شود. آنجا که رهگذران آتش روشن می‌کنند تا به دور آن جمع شوند و خوش بگذرانند و آن را خاموش نکرده می‌روند؛ کل جنگل در آتش خودخواهی آنها می‌سوزد و تلی خاکستر از آن باقی می‌ماند.

من پدر جنگل هستم. می‌دانم که بسیاری از شما هم مانند من عاشق این طبیعت و نعمت خدادای هستید. بیایید کنار یکدیگر در حفظ و نگهداری از آن بکوشیم و جنگل‌های از دست رفته را دوباره احیا کنیم، شاید طبیعت هم از گناه ما بگذرد و دوباره با ما آشتی کند.

موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزی

انشا اختصاصی _ نویسنده: محیا بخشی فرد

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *