خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم ” + داستان

معنی ضرب المثل ” به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم ” + داستان

داستان و مفهوم ضرب المثل به روباه گفتند شاهدت کیه؟ گفت:دمم! 🦊

معنی ضرب المثل به روباه گفتند شاهدت کیه؟ گفت: دممدر این پست با داستان و معانی ضرب المثل ایرانیبه روباه گفتند شاهدت کیه؟ گفت:دمم ” آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معنی ضرب المثل به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم

۱- در مورد مغرض یا یاوه گوئی گفته میشود که بر صدق سخن خود، شخص مغرض یا یاوه گوتر از خود را به شهادت بگیرد.

۲- این ضرب المثل زمانی به کار می رود که فردی ادعایی می نماید و طرف روبرو باور نمی کند. یا از او دلیل و مدرک می خواهد. فرد دروغگو ادعا میکند که اگر باور نمی کنی از فلانی (که در اصل یا پیرو او و یا همدست اوست) بپرس. در اینجا در جواب چنین فردی میگویند به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم !

۳- به شخصی که بیهوده افراد دیگر را گواه خود سازد این ضرب المثل را به کار می برند.

داستان طنز ضرب المثل به روباه گفتند شاهدت کیه؟ گفت:دمم

در زمان‌های قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا . همه حیوانات جنگل به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می‌کردند و در کمال آرامش همدیگر را می‌دریدند و می‌خوردند. تا ناگهان یک روز روباهی غریبه وارد جنگل شد. سر و وضع روباه و اعتماد به نفسش طوری بود که حیوانات فکر کردند آدم حسابی است. مخصوصا دمش که خیلی کلفت بود و حالت شیک و مجلسی‌ای داشت. برای همین حیوانات فکر کردند از ما بهترون است و احترام خاصی برایش قائل شدند. او هم شروع کرد به سوءاستفاده کردن از احساسات پاک‌شان.

هرجا دلش می‌خواست می‌رفت و هر کاری دلش می‌خواست می‌کرد و کسی هم جلودارش نبود. کم‌کم روباه زد توی کار بخور بخور بین‌الجنگلی. می‌رفت از انبار آذوقه سنجاب‌ ها گردو و فندوق برمی‌داشت ولی نخودچی‌ها و کشمش‌ها را دست نمی‌زد. آن‌ها را به کلاغ می‌داد تا به جنگل بغلی ببرد و در ازای آن موش می‌گرفت. از یخچال لانه شغال بی‌اجازه خرگوش برمی‌داشت و به‌وسیله عقاب به ببر جنگل آن طرفی می‌داد و نصف شقه گوسفند می‌گرفت. همین طور روز به روز دامنه داد و ستدش گسترده‌تر می‌شد.

شیر به عنوان سلطان جنگل به ستوه آمد و دستور داد روباه دست از این کارش بردارد. ولی روباه پیغام فرستاد که کارهای من مشکلی ندارد و اگر ناراضی هستی می‌توانی از این جنگل بروی. شیر از این پررویی آن روی سگش بالا آمد و وسط جنگل روباه را خفت کرد و با غرش چیزهایی گفت که نمی‌شود منتشر کرد و در ادامه افزود: «تو با چه جراتی این غلط‌ها رو می‌کنی؟»

روباه خیلی ریلکس گفت: «چه کاری؟ اصلا سند و مدرک داری؟ من تمام کارهام طبق قانون جنگله»! شیر از این پررویی چهارچنگولی ماند و گفت: «وات؟! از کجا میگی این کارها قانونی هستن؟» روباه با افتخار دمش را بالا داد و گفت: «بیا از دمم بپرس! » شیر از این جواب بی‌ربط دیگر واقعا کم آورد و رفت توی یال خودش و روباه هم با نیشخند راهش را گرفت و رفت و به تجارت بین‌الجنگلی‌اش ادامه داد و آن‌قدر کارش گرفت که یک روز خود شیر را هم داد به لبنیاتی جنگل همسایه و خلاص. از همان زمان این ضرب‌المثل بر سر زبان‌ها افتاد، به همین پررویی و بی‌ربطی!

پیشنهادی: ضرب المثل درباره دروغگو
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

  1. وایییییی خعلی خوب تعریف کردین
    هم عالیه هم طنزه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *