خانه » استان شناسی » تاریخچه و فرهنگ بومی شیروان

تاریخچه و فرهنگ بومی شیروان

آداب و رسوم و ادبیات بومی مردمان شهرستان شیروان

ادبیات بومی شیروان | مقبره چهار تاقی تیموری

تحقیق درمورد شیروان

شیروان مرکز شهرستان شیروان و دومین شهر بزرگ و مهم استان خراسان شمالی است و كاش هيچ وقت از خراسان بزرگ جدا نميشد متاسفانه با عدم دلسوزي نماينده وقت چون مركزيت به همه لحاظ حق مسلم شيروان بود. جمعیت این شهر در سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران برابر با ۸۲٬۷۹۰ نفر بوده‌است که این جمعیت شامل ۲۰٬۸۷۸ خانوار می‌شود.

نام شیروان منسوب به نقش شیری است که شکل و شمایل آن در دامنه کوهی که در فاصله چند کیلومتری جنوب شهر وجود دارد مشاهده می‌گردد. این کوه به شیرکوه نیز معروف است. سنگهای تشکیل دهنده شکل شیر با دیگر سنگهای کوه‌های جنوب شهر، ازنظر جنس، نوع و رنگ متفاوت است و باعث می‌شود که هر بیننده‌ای این وجه تمایز (شکل شیر) را به وضوح مشاهده کند.

شیروان از کهن ترین مراکز فرهنگ و تمدن و تاریخ در خراسان شمالی و ایران است و قدمت تمدن در این شهر به ۷۰۰۰ سال (۵۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و ۲۵۰۰ سال قبل از امپراتوری هخامنشیان) می رسد. تاکنون بیش از ۱۲۰ اثر باستانی و مکان فرهنگی در آن شناسایی شده است. تپه باستانی ارگ شیروان سابقا مرکز حکومت و فرماندهی خطه شمال خراسان بوده است و اکنون عظیم ترین و مهم ترین محوطه باستانی شمال شرق کشور است. این ارگ که در اطراف آن سفال های دارای قدمتی ۷۰۰۰ ساله به دست آمده است، به عنوان کهن ترین زیستگاه خراسان شمالی مورد تحقیق و بررسی و پژوهش باستانشناسان ایرانی و خارجی قرار گرفته است.

قبرهای زرتشتی در اطراف تپه مذکور و روستاهای قدیمی گلیان و خانلق و بعضی از آداب و رسوم مردم شیروان زندگی زرتشتیان در شیروان را تأیید می نماید. در دوران پیش از اسلام شیروان پایتخت قوم پارت بوده‌است. دیاکونوف محقق و نویسنده روسی بر این باور است که نخستین امپراتوری مقتدر پارتها در شیروان به وجود آمده است. ایزدوخاراکسی و استرابون از مورخین و جغرافیدانان یونان محل زندگی و حکومت پارت را در دره رود اترک ذکر کرده‌اند. شیروان در زمان اشکانیان در زمره قلمرو آنان قرار داشته و وجود قبرهای زرتشتی و آثار تاریخی در نقاط گوناگون ناحیه شیروان، نه تنها بر شناخت رویدادهای تاریخی شیروان در پیش از تاریخ کمک می‌نماید، بلکه آبادی و اهمیت این شهر را در آن زمان نشان می‌دهد.

رونق شهر شیروان پس از اسلام به دوره فرمانروایی خوارزمشاهیان (قرن ۶ ه.ق.) مربوط می‌شود که از آن دوران، بناهای اسلامی مانند بقعه امام زاده سلطان محمدرضا به جای مانده است. در حملات گورکانیان، این منطقه آسیب فراوان دید و کشتار فراوانی در آن صورت گرفت. در دوره صفویان، مهم‌ترین واقعه‌ای که در این شهر روی داد، کوچاندن چهل هزار خانوار عشایر کُرد به این منطقه بود که برای مقابله با حملات ازبک‌ها، توسط شاه عباس انجام یافت. این شهر در دوران حکومت قاجار همواره یکی از مناطق مهم درگیری‌های حاکمان محلی بود. روستا های مهم شیروان عبارت اند از لوجلی ، زوارم ، حسین آباد، الله آباد ، فجرآباد و …

شهر شیروان در سال ۱۳۰۸ بر اثر زلزله به کلی ویران شد و پس از دو سال، بار دیگر با روشهای نوین شهرسازی دوباره ساخته شد و شیروانی که الان می بینید هیچ شباهتی به شهر های باستانی ندارد .

 

فرهنگ بومی و آداب رسوم شهرستان شیروان

در جهان امروز‌، فرهنگ و آداب و رسوم بسرعت در حال تحوّل است . مباني علمي و برنامه هاي آموزشي پيوسته رو به تغيير و دگرگوني مي باشد ، دانشمندان و علما هر روز نظريه هاي جديدي در موضوعات مختلف به جوامع بشري عرضه مي‌دارند كه بر افكار و عقايد مردم اثر مي گذارد . بطوري كه بر اثر تحول فرهنگي ، آداب و سنن اجتماعي اهميّت اوليّة خود را از دست داده و در پاره اي از موارد رسوم تازه اي جايگزين آنها شده است.

در روزگار گذاشته بين اقوام و ملل مختلف ، آداب و رسوم و عقايد متفاوتي وجود داشته كه قسمتي از آنها در موقعيّت زماني و مكاني و بر اساس نيازهاي اقتصادي ، مصالح اجتماعي و شؤون خانوادگي قابل توجيه و تحليل مي باشد ، اما بعضي از آنها چيزي جز عادات جاهلانه و اعتقادات خرافي نبوده است به هر حال مردم شيروان نيز داراي آداب و رسوم خاصّي مي باشند كه به مواردي از آن فهرست وار اشاره مي شود.

كوزه شكستن : پس از مراسم چهارشنبه سوري ، براي رفع بلا در يك كوزة سفالي مقداري نمك به علامت شورچشمي و مقداري زغال به علامت سياه بختي و يك سكه پول به علامت تنگدستي انداخته و افراد خانواده تك تك كوزه را دور سر مي چرخانند و نفر آخر كوزه را به پشت بام مي برد و آن را به پايين پرتاب مي كند و به اين طريق معتقدند سياه بختي ، شورچشمي و تنگدستي را در سال نو از خانه و كاشانه خود دور ساخته اند .

بخت گشايي : اگر دختر دم بختي خواستگاري نداشت به طرق مختلف بخت گشايي مي شود تا به خانة شوهر برود كه به دو نمونه آن اشاره مي شود . در روز ۱۳ فروردين به باغات چَلو و دامنة كوه «آغزقاپوق لي» مي رفتند و در موقعيت مناسبي دختر دم بخت بر بالاي يكي از صخره هاي تشكيل دهندة سر شير سنگي كه از چند قطعه بزرگ ، كه در حدود سه تا چهار متر بلندتر از سطح دامنة كوه قرار گرفته اند، مي رفت و نيت مي كرد اگر انشأالله تا سال آينده به خانة شوهر رفتم نام حضرت رقيّه عده اي از مستمندان را اطعام نمايم .و سپس ساكت و آرام منتظر مي ماند تا مردي كه معمولاً يكي از وابستگانش بود ، او را به اصطلاحا از دهان شير نجات دهد . مرد هم كه با اين مراسم آشنايي داشت ، دختر را كمك مي كرد تا از روي صخره پايين بيايد در اين لحظه دختر با شوق و ذوق تمام به ميان خانواده مي آمد و اطمينان داشت تا سال آينده شوهر خوبي نصيبش خواهد شد.

بخت گشايي در قره قازان : دختران دم بخت به اتفاق خانواده در روزهاي جمعه به منظور گردش و هوا خوري به اطراف چشمة قره قازن (در ۵ كيلومتري شهر) مي رفتند و پس از صرف نهار ، دختران ظاهراً براي كوهنوردي و در اصل براي بخت گشايي به كوه مجاور چشمه قره قازان در قلّة كوه مي رسيدند با اقامة دو ركعت نماز و گره زدن نخي بر ديوار سنگي معصومزاده ، نيت قلبي خودشان را از خداوند مسألت مي كردند و آجيلي را كه قبلاً تهيه كرده بودند بين همراهان تقسيم مي كردند و معتقد بودند بزودي به خانه بخت خواهند رفت . بجز بخت گشايي عده اي از زنان نازا نيز با بستن گهواره هاي كوچك كه آدمكي نيز در داخل آن قرار گرفته است ، از خداوند طلب اولاد مي نمايند.

البته در شيروان بجز دو مورد فوق به روشهاي ديگري نيز بخت گشايي مي‌گردد كه عبارتند از :

بخت گشايي بوسيلة روشن كردن شمع در مقبرة امامزاده حمزه رضا (ع) كه دختر حتماً مي بايستي پياده و بدون كفش از منزل تا حرم امامزاده را طي كند . بخت گشايي بوسيلة بستن نخ سفيد به دو انگشت شست ، بخت گشايي بوسيلة بستن قفل به گوشة چادر ، بخت گشايي بوسيلة بيرون كردن دختر از خانه و تعقيب او با چوب

نيمسوز ، و بالاخره بخت گشايي بوسيلة در آوردن اشيا از سوراخ گنجينة مراد امامزاده يحيي در فاصلة ۱۰ كيلومتري شهر شيروان .

سيزده بدر : شيروانيها معمولاً روز ۱۳ فروردين را نحس مي دانند و سعي مي كنند به طريقي از منزل خارج شده و در دشت و صحرا و در ميان سبزه زارهاي طبيعت به تفريح و گردش دسته جمعي بپردازند ، در روز ۱۳ مراسم رقص چوب دسته جمعي ، سرودهاي محلّي تاب بازي ، زنجيره بازي ، هُوَلَنْدِه و ديگر بازيهاي محلّي در هواي آزاد برگزار مي شود و دختران دم بخت نيز دور از چشم بزرگتران رو به قبله نشسته و سبزه گره مي زنند ، روز سيزده نهار بطور دسته جمعي صرف مي شود و آنچه آجيل و شيريني از ايام عيد نوروز باقيمانده در اين روز صرف مي شود و سبزي هاي سفرة عيد نيز كه معمولاً از رشد دانة عدس كه بطرز زيبايي پرورش داده اند از منزل خارج مي‌شود .

مراسم خواستگاري و ازدواج در شيروان

مردم شيروان ازدواج را مانند تمام مسلمانان و ايرانيان يك وظيفة ديني و مذهبي و اجتماعي مي دانند و معتقدند هنگامي كه پسر يا دختر به سن بلوغ رسيد با تهية مقدمات كار مي بايستي ازدواج نمايند كه اين مراسم زيبا و عرفاني به ترتيب زير انجام مي گيرد .

۱- خواستگاري : براي خواستگاري مادر پسر و چند نفر از زنان عاقله به دختر مورد نظر مي روند و مادر دختر از طرز برخورد مهمانها ، حدس مي زند كه براي خواستگاري آمده اند و از دخترش مي خواهد كه براي مهمانها چايي و ميوه و شيريني بيآورد هنگامي كه دختر وارد خانه مي شود ، مادر پسر ماشاالله گويان دختر را مي بوسد و اگر اخلاق و رفتار و شكل و شمايل دختر مورد پسند بود ، علناً به خانوادة دختر اظهار مي كنند كه براي خواستگاري دخترتان آمديم . و معمولاً در قديم مي گفتند : خدمت رسيديم ببينيم پسر ما را به غلامي قبول مي كنيد يا نه ؟ خانوادة دختر نيز در صورت موافقت  در جواب مي گفتند : «البته به آقايي مي پذيريم قدمش به روي چشم ما » سپس طرفين موقع مناسبي را معيّن مي كردند تا مردهاي خانوادة داماد (پدر . عمو . دايي) براي «بله برون» يا بله گويان به منزل دختر بروند و دربارة مقدار مهريه ، جهيزيه ، لوازم سرعقد ، شيربها، نحوة برگزاري جشن و … با هم صحبت كنند كه اين مراسم را سابقاً اِيستماق و فعلاً شب جواب مي گويند .عدّه اي از مطلعين به اين مراسم «كفش پاكني» نيز مي گويند ، گويا در قديم در چنين شبي بردن كفش براي دختر به عنوان نشان يكي از سنتها بوده است .

۲- لوازم سر عقد : طبق توافق و قرارداد در شب جواب معيّن شده است و دو خانوادة پسر و دختر با صلاحديد يكديگر لوازم سر عقد را خريداري و قبل از تشكيل مراسم عقد كنان كلّية لوازم به منزل دختر فرستاده مي شود كه معمولاً شامل : يك جلد كلام الله مجيد – يكسري آينه و شمعدان – لباس كامل سر عقد – حلقة انگشتري – يكسري طلاجات ( با توجه به توافق طرفين ) و معمولاً يك رأس گوسفند و مخارج آشپزخانه است .

۳- مجلس عقد كنان : چند ساعت قبل از مراسم عقد ، عروس را به آرايشگاه مي برند كه در سابق به آن نخه كردن يا بنداندازي عروس مي گفتند ، در هنگام نخ انداختن صورت عروس ، ابتدا مادر عروس و مادر داماد هر يك مويي از پيشاني عروس با موچين مي كنند و به جاي آن يك سكة طلا (اشرفي) يا نقره اي مي چسبانند كه معمولاً انعام آرايشگر اس در حين آرايش عروس ، زنان ديگر اسپند در آتش مي‌ريزند و با زدن دايره شادي و رقص و پايكوبي مي كنند .

اگر در اثناي بند انداختن آرايشگر تصادفاً پاره شود زنان شيرواني مي گويند : داماد دلش براي عروس مي سوزد . اگر نخ در پشت لب عروس پاره شود ، مي گويند : عروس از زبان مادر شوهر خود رنج فراوان خواهد برد !‌… به هر حال وقتي كه كار آرايش خاتمه يافت . مدّتي قبل از خواندن صيغة عقد ، در اتاقي كه قبلاً تزيين شده عروس را در محلّ مناسبي مي نشانند و سفرة عقد را نيز در مقابل او پهن مي كنند ، در روي سفرة عقد يك آينه به علامت نيكبختي ، شمعداني و لاله به علامت روشني و طول عمر ، تخم مرغ به علامت اين كه عروس حتماً اولاد دار شود ،سيني عاطل و باطل به علامت دفع جادو و چشم زخم پنير و سبزي براي دفع هوو ، عسل براي سلامي و شيرين كردن دهان عروس و داماد ، نان به علامت بركت آب به علامت صفا و خرّمي ، شيريني و نقلو نبات به علامت شيرين كامي ، گردو به علامت اين كه فرزند اول عروس ، پسر باشد و بالاخره كلام الله مجيد براي فضيلت مجلس كه حتماً مي‌بايستي در صدر سفره قرار بگيرد .

سپس عاقد با اجازه وارد اتاق مي شود و در حضور مدعوين نظر عروس را در مورد ازدواج با پسر مورد نظر از خود مي خواهد . عروس معمولاً در مرتبة اوّل و دوّم از جواب دادن امتناع مي ورزد تا به اصطلاح نگويند عروس «دستپاچه»است و در مرتبة سوّم عروس با گفتن بله . يا با اجازة پدر و مادر و بزرگتران بله . همگي كف مي‌زنند و شادي مي كنند و در همين هنگام داماد هم طي مراسمي با سلام و صلوات وارد اتاق مي شود و در كنار زوجه اش قرار مي گيرد.

به هر حال وقتي كه عاقد حواب بله را از عروس دريافت داشت در اتاق ديگري كه مردان دو خانواده جمعند ، مشغول خواندن صيغة عقد مي شود . امّا اتاق عروس صفاي ديگري دارد ! چند زن سفيد بخت از اقوام پيش مي آيند و پارچه اي سفيد بالاي سر عروس و داماد نگه مي دارند و زني دو تكه كلة قند را بالاي پارچه به هم مي سايد و زن ديگر با سوزني كه نخ هفت رنگ دارد مرتباً در پارچة فيد كوك مي زند و مي گويد : مي بندم و مي‌بندم . بقيه دسته جمعي جواب مي دهند : چي رو . مي گويند : زبان مادر شوهر را … و به ترتيب زبان خواهر شوهر و مادر زن و بقيه هم دوخته مي شود.

پس از مراسم فوق حلقه هاي نامزدي رد و بدل مي گردد و عسل نيز خورده مي شود و اقوام و دوستان عروس و اخيراً از طرف داماد به تازه عروس و داماد هدايايي داده مي شود كه در روستاها بيشتر پول نقد رايج است و جشن با صرف نهار يا شام پايان مي پذيرد . داماد معمولاً شام را با عروس صرف مي كند و هنگام خواب ظاهراً به منزل خودش مي‌رود ولي دوباره شبانه پيش همسرش بر مي گردد و از آن روز به بعد تا موقع بردن عروس به خانة داماد ، او هر چند گاه يكبار در ظاهر به عنوان احوالپرسي و ديدار از خانوادة عروس امّا در اصل براي نامزدبازي به خانة عروس مي رود و هر دفعه هديه اي هر چند كوچك براي عروس مي برد .

۴- جهيزية عروس: پس از گذشت مدّتي از دوران نامزدي و قبل از آن كه عروس رسماً به خانه شوهرش برود خانوادة عروس و داماد به فكر تهية جهيزيه مي‌افتند و معمولاً تا حدّ امكان لوازم و وسايل اوّلية زندگي را خريداري و آماده مي‌كنند و پس از مشورت ، موقع مناسبي را براي مراسم جشن خانة شوهر رفتن عروس انتخاب و با دعوت از اقوام و دوستان جشن ديگري برپا مي شود كه سابقاً اين جشن در سه روز متوالي انجام مي گرفت و داراي مراسم بسيار جالب و ديدني بود كه اشاره اي كوتاه به بعضي از آنها مي شود .

۵- حنابندان : حنابندان به دو طريق انجام مي گيرد در منزل و در حمّام كه در اين جا حنابندانِ در منزل مورد نظر است . در ظرفي بزرگ به اندازة مصرف حناي عروس و مدعوين آماده مي شود ، سپس يكي از اقوام نزديك تصميم مي گيرد دست و پاي عروس را حنا ببندد .در اين لحظه عروس از بستن حنا به نحوي خودداري مي كند . مادر داماد بلافاصله با هدية يك جفت گوشواره يا سكة طلا و يا پول نقد به عروس او را به حنا بستن راضي مي كند . اين مراسم با آهنگ محلّي ويژه اي كه توسط هنرمندان محلّي و بوسيلة قوشمه يا كمانچه و يا دوتار نواخته مي شود به اجرا در مي‌آيد و يك نفر نيز شعر زير را مي خواند :

عروس حنا مي بنده ، به دست و پا مي بنده ، اگر حنا نباشد ، آب طلا مي‌بنده…

در روستاها روز اوّل جشن ، مدعوين صبح زود در حالي كه هدايا را خوانچه كرده و روي سر گرفته اند با صداي دهل و سٌرنا به طرف منزل داماد مي روند و حاملان خوانچه ها معمولاً دختران جوان و دم بخت هر خانواده است كه با بهترين و زيباترين لباسهاي محلّي به اين كار مبادرت مي كنند .

۶- حمّام بردن داماد : داماد را پياده و دسته جمعي به حمّام عمومي مي برند و نوازندگان در پيشاپيش جمعيت دعوت شده مي نوازند رقص دسته جمعي چوب نيز در اين مراسم متداول است . مدعوين همگي به اتفاق داماد وارد حمّام مي شوند و بلافاصله كيسه كش ، داماد را شستشو داده و بقيه نيز دوش مي گيرند و داماد در حالي كه اسپند برايش دود كرده اند با احترامات خاصي لباس مي پوشد و دوباره مسير حمّام تا منزل را در حالي كه نوازندگان بهترين آهنگ هاي خود را عرضه مي كنند طي مي‌كند در نزديكيهاي منزل داماد ، پدر و مادر داماد بر سر و روي فرزندشان نقل و سكه مي‌ريزند و داماد در ميان صلوات حاضرين وارد خانه مي شود .

۷- سلطان دامادي :پس از آوردن داماد از حمّام به منزل ومدّتي استراحت ، او را «سلطان» مي كنند ، يعني چند نفر از معتمدين محل داماد را لباس نو مي پوشانند و خود نيز در طرفين داماد مي نشينند و با انتخاب دو نفر به عنوان فراش ، اقوام و دوستان و ديگر مدعوين به دستور معتمدين و توسط فراشها به حضور داماد (سلطان) آورده مي شوند و با رأي معتمدين هر يك را به فراخور حالش جريمة نقدي مي كنند كه البته جمع آوري پول به طريقة سلطان دامادي براي افراد كم بضاعت ، كمك بسيار نيكويي در اوايل زندگي زوج جوان است تا قسمتي از هزينه ها را تأمين نمايند .

۸- عروس بردن : پس از اينكه جهيزية عروس با وضع خاصي در خوانچه ها به منزل داماد آورده شد ، معمولاً پس از صرف شام مدعوين طرف داماد دسته جمعي به سوي منزل عروس حركت مي كنند و در آنجا از طرف خانواده عروس پذيرايي مختصري مي شوند تا مراسم خداحافظي كه با گريه نيز توأم است انجام گرفته و عروس آماده گردد . البته مادر عروس يا يكي از زنان عاقله در خلوت تعليمات خاصي را به عروس مي دهند تا در هنگام ورود به خانه داماد و حجله طبق آن عمل نمايد.

بعد كمر عروس توسط پسر بچه اي با پارچه سفيدي بسته مي شود و در حالي كه دوطرفش را برادران يا خواهران و يا دائيها گرفته اند او را از اطاق بيرون مي آورند و در همين لحظه داماد نيز به اتفاق ساقدوشها به طرف عروس مي آيند و دست همسر جوانش را مي گيرد واو را به سوي ماشين سواري از قبل تزئين شده راهنمايي مي كند ، در هنگام خروج حاضرين از منزل پدر عروس ، يك قطعه از وسائل خانه توسط يكي از بستگان داماد ربوده مي شود كه معتقدند عقل عروس را برده اند ، عروس و داماد در ميان هلهله وشادي و صداي سازهاي محلّي در شهربا ماشين هاي سواري و در روستا با اسب و پياده به طرف منزل داماد مي روند .

۹- انار زدن وسيب زدن : در حد فاصل بين خانة عروس و داماد در محلّ مناسبي داماد ابتدا قسمتي از كله قند را دور سر عروس مي چرخاند و به عروس مي دهد و در حالي كه عروس روي به قبله ايستاده است و مدعوين هم آمادة گرفتن انار يا سيب مي باشند ، داماد چند عدد سيب يا انار را از روي سر عروس بين مدعوين پرتاب مي كند ، كه در گرفتن انار و سيب صحنه هاي جالب و گاه مضحكي اتفاق مي افتد . در هنگام ورود زوج جوان به منزل نو گوسفندي ذبح مي شود ودر نخستين قدم عروس سعي مي كند كه پايش را بر روي پاي داماد بگذارد چون معتقدند با اين كار زن بر شوهرش مسلط خواهد شد ! سپس داماد در ميان فريادهاي شادي بخش ،عروس را در آغوش مي گيرد و سه دور او را مي چرخاند و بر روي صندلي مي نشاند . و مرد ديگري از محارم عروس ، داماد را بغل كرده و او را هم پس از سه دور چرخاندن در كنار عروس مي نشاند .

۱۰- رونمايي يا پااندازي :پس از شربت خوردن عروس و داماد ، پدر داماد وارد اتاق مي شود و با هدية سكه يا ملك عروس خودش را رونمايي مي كند (تور صورت عروس برداشته مي شود ) در سابق پدر داماد قرآني به دست راست و آينه اي را به دست مي گرفت و قرآن و آينه را به صورت عروس نزديك مي كرد و عروس با بوسيدن و احترام به قرآن نگاه كردن در آينه رونماي مي شد .

غذاها و آشهاي نذري مردم شيروان

اُماج كُماج : اين غذاي نذري به نام حضرت ام البنين مادر گرامي حضرت ابوالفضل العباس داده مي شود و مناسب آن برآورده شدن حاجتي مانند : شفاي بيمار ، سلامت مسافر ، اداي قرض و آزادي از زندان و … مي باشد و نحوة اداي نذر و انداختن سفرة اماج كماج در شيروان بدين گونه است .  خانمي كه نذر دارد به اتفاق چند نفر از آشنايان در عصر روز دوشنبه (شب سه شنبه) ظرفي در دست گرفته و درِ ۷ خانه از همسايگان را به صدا در مي آورند و در مورد نظر صحبت مي كند و از هر يك مقداري آرد ، روغن ، حبوبات ، ادويه و ساير مواد لازم را براي پختن آش اماج و نان كماج مي گيرد و آنها را روي سفرة سفيد و تميزي كه قبلاً در اتاق پهن شده ، قرار مي دهد و يك چراغ هم روشن مي كند و تا صبح هيچ كس به آن اتاق قدم نمي گذارد .

صبح روز سه شنبه در هنگام طلوع آفتاب هفت عدد شمع هم روشن مي كنند ويك زن كاملاً متدين و عاقله وارد اتاق مي شود و دو ركعت نماز به نيت حضرت ابوالفضل العباس و دو ركعت ديگر هم به نيت حضرت ام البنين مي خواند و دعا مي‌كند . سپس زني كه خود اداي نذر كرده با چند نفر ديگر وارد اتاق مي شوند و معمولاً علامت پنجة دست يا مُهر و يا تسبيح را روي آرد مشاهده مي كنند ، كه معتقدند اثر پنجه يا مًهر يا تسبيح حضرت ام البنين است و نذر قبول شده و حاجتشان برآورده خواهد شد ، بعداً آردها را خمير مي كنند و خمير را معمولاً روي ساچ ( چدني سيني مانند و گرد كه روي آتش قرار مي گيرد )به صورت نان فطير آماده مي كنند و مواد ديگري نيز به عنوان چاشني به آن اضافه مي كنند كه اصطلاحاًكماج مي‌گويند و مقداري از آرد را نيز با آب و روغن و كمي زعفران مخلوط مي كنند وبه صورت دانه هاي كوچكي در مي آوردند كه به آنها نيز اماج مي گويند.

هنگامي كه اماج آماده شد ، مقداري آب در ديگ بزرگ مي ريزند و پس از جوش آمدن آب ، مواد آماده شده كه شامل : نخود ، عدس ، لوبيا ، تره ، جعفري ، برگ چغندر ، گشنيز و ادويه است به ترتيب توسط آشپز در ديگ ريخته مي شود و اماج ها نيز بر محتويات ديگ اضافه مي گردد ، و آشپز با شاخة درخت (بجاي كفگير) آن را به هم مي زند و پس از مدّتي اصطلاحاً ديگ اماج را در دَم مي گذارند تا آماده شود ، هنگام ظهر سفره چيده مي شود . بطوري كه فطير كماج را قطعه قطعه كرده و با آجيل و كشمش مخلوط مي كنند و روي سفره مي گذارند و شمعها هم روشن مي شود . نكتة جالب اين كه ظرف بزرگي را از اماج پر كرده و آن را هم در گوشه اي از سفره قرار مي دهند و در كنار اين ظرف بزرگ يك بشقاب خالي و يك قاشق نيز قرار مي گيرد آنگاه مهمانان كه قبلاً دعوت شده اند از اتاق ديگري وارد مي شوند و دور سفرة اماج كماج با خلوص نيت مي نشينند ، در اين هنگام دختر نابالغي كه اسمش حتماً مي بايستي فاطمه باشد رو به قبله در كنار سفره مي نشيند ، بطوري كه ظرف پُر از اماج و بشقاب خالي و قاشق در جلويش قرار گرفته است.

روضه خوان كه حتماً مي بايستي زن باشد ، پس از خواندن روضة ام البنين ، هفت آيه از سورة مباركه «يس» را نيز قرائت مي كند كه حاضرين نيز هفت بار دسته جمعي مي گويند : السّلام عليك يا اميرالمؤمنين . و در همين اثنا دختر نيز با خواندن هر آيه اماج را در ظرفها مي ريزد . در اين موقع هر يك از مدعوين اگر آرزو حاجت و يا نذري داشته باشند در حين خوردن اماج در دل نيت مي كنند و در صورتي كه حاجتشان برآورده شود ، آنها نيز به اين كار اقدام نمايند.

آش اماج كماج را مردان نبايد بخورند و هر مردي كه عمداً به اين كار اقدام كند معتقدند كه اتفاق ناگواري براي او رخ خواهد داد، زنان حامله نيز نمي توانند از اين آش بخورند. البته اين سفر نظري اگر طبق سنت انجام شود مخارج اندكي دارد اما در حال حاظر اين مراسم ديني با تشريفات بسيار و هزينه زياد انجام مي شود .

آجيل مشكل گشا : نذر آجيل مشكل گشا بين زنان رايج است بدينگونه ادا مي‌شود كه صاحب نذر براي برآورده شدنحاجت خود ، معادل سه سكه رايج . نخود برشته و كشمش و گردو خريده و به منزل مي برد و آنها را روي سفره يا دستمالي پهن مي كند و با چند نفر از اعضاي خانواده دور سفره مي نشينند و پوست آشغال آجيلها را مي گيرند و در ضمن قصه مخصوص آجيل مشكل گشا را معروف به «پيرمرد خاركن»نيز تعريف مي شود ، سپس پوسته ها و آشغال آجيل را معمولا به آب جاري مي ريزند و آجيل مشكل گشا را در سه نوبت بين مردم تقسيم مي كنند.

از آجيل مشكل گشا براي تمام گرفتاري ها بخصوص : براي رفع نازايي ، بخت گشايي ،دفع هوو و از بين بردن اختلافات زن و شوهر استفاده مي شود و اين آجيل به عنوان نذر بيشتر در شبهاي جمعه و دراطراف مقبره امامزاده حمزه رضا(ع) و يا امامزاده غيبي شيروان تقسيم مي شود .

سفره حضرت رقيه : اين سفره نذري در سه نوبت و شبهاي جمعه و در كنار بارگاه امامزاده حمزه رضا(ع) انداخته مي شود و درسرسفره يك عدد نان (فطير) و دو عدد شمع و مقداري سنبله گندم وخرما الزامي است و روضه حضرت رقيه نيز حتماً مي بايستي خوانده شود (در اين سفرة نذري تغييرات زيادي مشاهده مي شود) .

سفرة بي بي حور بي بي نور : اين نذر بجز در ماههاي محرم و صفر در بقية ايام سال ادا مي شود و غذاي آن نوعي آش محلّي است و حضور مردان در سر سفره و خوردن آش براي آنها ممنوع است .

سفرة حضرت ابوالفضل (ع) : اين نذر محلّي كه در روز چهارشنبه داده مي‌شود ، مخارج بيشتري نسبت به نذرهاي ديگر محلّي دارد ، چون در سر سفره : آش رشته ، شُله زد ، حلوا ، آجيل و شمع الزامي و بقية عذاها مستحب است و خواندن روضة حضرت ابوالفضل واجب مي باشد .

عقيقه : عقيقه نذري است كه اداي آن بر هر پدر و مادر در صورت داشتن امكانات مالي شرعاً واجب است . اين نذر در بين شيروانيها بسيار متداول مي باشد . در اين نذر گوسفندي كاملاً سالم را با خواندن دعاي عقيقه ذبح مي كنند . امّا نبايد استخوانهاي گوسفند را شكست ، زيرا استخوانها را از گوشت جدا مي كنند و سپس آنها را در پارچه اي سفيد پيچيده و در زير درخت يا گورستان دفن مي كنند و گوشت آن معمولاً آبگوشت درست مي شود و مدعوين كه غالباً اقوام و خويشان هستند پس از خواندن روضه توسط عالم محلّ ، به مصرف مي رسد. از گوشت عقيقه پدر و مادر و همچنين پدربزرگ و مادربزرگ عقيقه شونده حق خوردن ندارند . اين نذر براي جلوگيري از مرگهاي معلق انجام مي شود .

سَمَنو: سمنو علاوه بر اين كه براي نذر بين مردم تقسيم مي شود ،يكي از غذاهاي ملّي و قديمي ما ايرانيان نيز هست . براي تهية سمنو در شيروان مقداري گندم را خيس مي كنند و دو سه روزي گندمها را در پارچه اي پيچيده و در محلّ نسبتاً گرم و مناسبي نگه مي دارند تا گندمها نيش (جوانه) بزنند و بعد آنها را در يك سيني بزرگ و يا مجمعه مسي پهن كرده و مقابل نور خورشيد قرار مي دهند تا ۱۰-۱۵ سانتي متر رشد كند ، بعد ساقه هاي نورسته و سبز را سه بار غسل مي دهند و آن را روي سنگ صاف بزرگي با كارد خرد مي كنند در اين موقع زناني كه حاجت يا نذري دارند نيت مي كنند و كاردي روي ساقه هاي گندم مي كشند و از خداوند مراد مي طلبند.

سپس ساقه هاي گندم و مقداري از ريشه ها ، در هاوني بزرگ كوبيده مي شود تا شيرة آن گرفته شود . شيرة گندم را با مقداري آرد و آب مخلوط كرده و در ديگ بزرگي آن را مي جوشانند و مرتباً محتويات داخل ديگ را به هم مي زنند و صلوات مي فرستند تا هنگامي كه مايع درون ديگ سفت شود و اين عمل سه بار با اضافه كردن آب تكرار مي‌شود.

در مرحلة آخر كه سمنو طبق رأي آشپز به اصطلاح مي رسد . سيني پر از آتشي را روي سر ديگ قرار مي دهند و سمنو را چند ساعتي در دم مي گذارند ، در اين موقع دوازده عدد شمع به اسم دوازده امام دور تا دور ديگ سمنو روشن مي كنند و صاحب نذر به اتفاق زناني كه مراد طلبيدهع اند در اطراف ديگ سمنو حاضر مي شوند و دو ركعت نماز حاجت مي خوانند و صلوات گويان در ديگ را بر مي دارند كه در اين هنگام سمنو آمادة مصرف و تقسيم است . در موقع برداشتن سر ديگ غالباً جوشها و فرورفتگيها و برجستگيهايي بر سطح سمنو ديده مي شود كه زنان معتقدند اثر تسبيح و دست حضرت فاطمه زهرا عليهاالسّلام است و حاجت و نذر حتماً برآورده خواهد شد ، در لحظة باز كردن سر ديگ سمنو ، مردها حق ندارند در محّل حاضر شوند ولي خوردن سَمنو براي مردان آزاد است .

مراسم خَلْتَه گَلْدي

يكي از مراسم بسيار قديمي كه اكنون در شهر كمتر به مرحلة اجرا در مي آيد امّا در روستاها بيشتر مرسوم است . «خلته گلدي» مي باشد كه معني آن به فارسي «كيسه آمد» مي شود . اين سنت ديرين ، سابق در بين تمام خانواده ها بخصوص اقوام و خويشان رايج بود و شب قبل از تحويل سال نو (عيد نوروز) انجام مي گرفت.

به نحوي كه در ابتداي شب ، شخصي كه قصد خلته گلدي را داشت ، با كيسه اي كه نخي هم به آن محكم بسته شده بود ، بدون اين كه كسي متوجّه شود به پشت بام اقوام و خويشان و دوستان مي رفت و كيسه را معمولاً در جلو پنجره يا محلّي كه صاحب خانه متوجّه گردد ، مي آويخت و با تغيير صدا فرياد مي زد خلته گلدي ، خلته گلدي .

صاحب خانه هم كه با اين سنت قديمي آشنا بود ، با قراردادن مقداري شيريني يا گردو ، كشمش ، آجيل ، فطير و … در داخل كيسه به اصطلاح انعام او را مي پرداخت . البته اگر صاحب خانه به نحوي متوجّه مي شد كه شخص مورد نظر يكي از بستگان نزديك و بخصوص تازه داماد خانواده است ، آن وقت ديگر كيسة ارسالي حتماً با سكة طلا يا اجناس پرارزش پر مي شد . اين مراسم در سابق به عنوان يك سرگرمي همگاني مورد توجّه بود ولي امروزه با ايجاد ساختمانهاي بلند امكان آن در شهرها مقدور نيست امّا به هر حال يادآوري و ضبط آن در خاطره ها خالي از لطف نخواهد بود .

چمْچه خَلَه گَلَبْ دِه

اين مراسم در مواقع خشكسالي و بخصوص در عدم بارش بهاري در شيروان به مرحله اجرا در مي آيد بطوري كه آدمكي ساخته مي شود و يا شخصي را به گونه اي گريم مي كنند كه گويا از تشنگي در حال تلف شدن است و چند نفر از بانيان خير نيز با او حركت كرده و به درِ منازل و مغازه ها مي روند و چند نفر كودك هم دسته جمعي و هم صدا مي گويند :

«چمچه خَلهَ گلب دِه ، الِه خَمير دَه قالب دِه» مردم نيز با پرداخت پول و ريختن مقداري آب بر سر و روي «چِمْچه» او را به اصطلاح ياري مي دهند . در خاتمه با وجوه جمع آوري شده يك رأس گاو يا شتر خريداري مي شود و آن را دور شهر مي‌گردانند و سپس قرباني كرده و گوشتش را بين مستمندان تقسيم مي كنند و معتقدند خداوند بزودي باران رحمتش را نازل مي نمايد .

ديگر معتقدات مردم

۱.آب علامت روشنايي است . ۲. پشت سر مسافر بايد يك كاسه آب روي زمين پاشيد تا به سلامت برگردد . ۳. هر كس بخواهد در حمّام آب بخورد بايد كف دست چپ خودش را روي سرش بگذارد . ۴. ايستاده آب خوردن باعث زردي رنگ صورت مي شود . ۵. اگر دست كسي به كاسْ آب بخورد و آب بريزد شادي و بركت به آن خانه روي خواهد آورد . ۶. اگر آب هنگام رويختن روي زمين صدا كند مهمان خواهد آمد . ۷. اگر گربه دستو روي خودش را به اصطلاح بشويد مهمان مي آيد . ۸. هر كس روي گربه آب بريزد پشت دستش زگيل در مي آورد.

۹. اگر خروس در داخل اتاق نشيمن آواز بخواند ! نشانة خوش خبري است . ۱۰. اگر كفشها روي هم بيفتند صاحبش به سفر خواهد رفت . ۱۱. اگر كسي اسب در خواب ببيند به مرادش خواهد رسيد . ۱۲. اگر كف دست راست كسي بخارد پول نصيبش خواهد شد . ۱۳. اگر كف دست چپ كسي بخارد كتك خواهد خورد . ۱۴. اگر از روي بچه شيرخوار عبور كنند ، بچه دير زبان باز مي كند و دير راه مي افتد . ۱۵. بچّه اگر مادرش را ببوسد عمرش زياد مي شود . ۱۶. اگر الاغ نشسته عرعر كند صاحبش خواهد مرد . ۱۷. اگر كسي مرده خواب ببيند نامه يا خبر خوش به او مي رسد . ۱۸. اگر درشب چهارشنبه مرده دفن كنند يك لنگ كفش ميّت را نيز در كنارش قرار مي دهند . ۱۹. هر كس شب زياد در آينه نگاه كند مجنون مي شود (كراهت دارد) . ۲۰. پس از غروب آفتاب اگر كسي از همسايه اش نمك بخواهد مي بايستي به جاي نمك كلمة طعام بگويد در غير اين صورت نمك نخواهند داد و …

طب سُنتي مردم شيروان

شيروانيها براي امراض مختلف با توجّه به خواص گياهان دارويي و تجربة قبلي در اين مورد ،گياهان خاصي را تجويز مي كنند .

۱- تُرشا (ترش كردن): براي رفع ترشا در حدود دو مثقال برگ گل سرخ و يك مثقال گشنيز و يك مثقال زيرة سياه و يك مثقال زيرة سبز و دو مثقال تباشير و هشت نخود تخم خيار را در سركه مي پرورانند و سحر ناشتا مي خورند .

۲- اسهال : براي قطع اسهال ريشه آنوخ (كاكوتي) و نعناع يا پونة صحرايي را دم مي كنند و مي خورند.

۳- خارش بدن : مقداري ماست گاو و جوش شيرين و سدر را به هم مي‌آميزند و در حمّام به تن خود مي مالند.

۴- ترك پاشنة پا : مقداري عدس در سركه مي جوشانند و مايع جوشيده را روي تركها مي مالند .

۵- چشم درد : مقداري شاهدانه و ريشه مرجان و زاج سفيد را مي كوبند و با آبغوره و سفيداب مخلوط كرده و با ميل به چشم مي كشند .

۶- سردرد‌ : براي سردرد اندكي ترنجبين در آب جوش مي خيسانند و مي‌خورند و قدري از آن را نيز به پيشاني و شقيقه مي مالند .

۷- كمردرد : مقداري زيره و گل بابونه را مي كوبند و با زردة تخم مرغ مخلوط كرده به كمر مي بندند .

۸- گوش درد : دود سيگار يا تنباكو را در سوراخ گوش طفل فوت مي كنند .

۹- زنبورزدگي : مقدار كمي ترياك يا شيرة ترياك را در آب حل كرده و به محلّ نيش زدگي مي مالند از سركه نيز استفاده مي شود .

۱۰- سُستي كمر : به مدّت ۴۰ روز دو عدد زردة تخم مرغ و قدري معجون به او مي خورانند .

۱۱- سرماخوردگي و تب : بوسيلة استكان انداختن به پشت بيمار رفع مي‌شود .

۱۲- دل درد : مقداري قسني (كاسني) و درمنة تركي و زيره در آب حلّ كرده و به مريض مي دهند .

۱۳- بوي دوا (آي باشه) : اگر با پخش گلوي طفل معالجه نشد ، از دارويي به نام جنك (دوا) كه به پيشاني و ناف و كام طفل ماليده مي شود ، آي باشه رفع مي‌گردد . در اين هنگام اگر طفل شيرخوار ديگري كه استخوانش آمادگي دارد با آن طفل روبرو شود بلافاصله مبتلا مي شود و اسهال و استفراغ شديدي مي گيرد و مرگ او حتمي است . تنها راه معالجه آن داغ كردن پيشاني و استفاده از داروي معروف «جنك» است .

۱۴- سُرفه كردن : به محلّي در پشت كوه قراول چنگه به نام «اُي سِرْمه پيره» مي روند .

ادبیات بومی شیروان

زبان ها و گویش ها

گویش رایج مردم در شیروان به زبان فارسی و با لهجه شیروانی است البته اقوام مختلف کرمانج و ترک هم با آشنایان خود به زبان غیر فارسی صحبت میکنند. این گویش فارسی که ترکیبی از زبان‌های کرمانجی، ترکی و تاتی است و لهجه فارسی منحصر بفردی است و اغلب کسانی که مهمان باشند کاملا متوجه میشوند . مردم شهر شیروان معمولاً به زبان کردی ترکی که قدمت اقامت آنها به چندین قرن پیش می‌رسد تکلم می‌کنند اما زبان روستائیان شیروان از ترکیب خاصی برخوردار است.

مثلاً مردم روستاهای زوارم، فجرآباد(بزاوه) و مشهد طرقی که به ترتیب در فواصل ۲ و ۸ کیلومتری ایکدیگر قرار گرفته‌اند، زوارمی‌ها: ترکی، بزآبادی‌ها: کردی و مشهد طرقی‌ها: فارسی صحبت می‌کنند و یا قراء اسطرخی، پهلوانلو گلیان که هر سه در مسیر یک دره واقع شده‌اند و جزء یک دهستان هستند به ترتیب: ترکی، کردی و تاتی تکلم می‌کنند.برخی از این گروه‌ها در طول قرون با هم به زد و خورد مشغول بوده‌اند. داستان ترکمن تازی و برخوردهای میان کردها و ترکمن‌ها و سایر اقوام خراسان مسئله‌ای است که تا حدّ زیادی شناخته شده است.

در رابطه با اختلاف قومی ـ زبانی و فرهنگی آقای دکتر پاپلی یزدی تحقیقی در دو روستای نوار مرزی دهستان قوشخانهٔ شیروان انجام داده‌اند که بسیاری از واقعیت‌ها را در این مورد مشخص می‌کند به هر حال با توجه به آماری که در سال ۱۳۶۵ شمسی انجام گرفته است و در شناسنامهٔ شهرستان شیروان ثبت است مردم شهرستان شیروان به سه زبان کردی ۵۵/۶درصد،ترکی ۳۰/۲درصد،و فارسی ۱۴/۲ درصد صحبت میکنند.

پیشنهادی: درباره فرهنگ بومی سایر استان‌های ایران بیشتر بخوانید

منابع: ویکی پدیا – resaco.ir

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *