خانه » مهارت نوشتاری » ۵ انشا درمورد گذشت، فداکاری و ایثار

۵ انشا درمورد گذشت، فداکاری و ایثار

۵ انشا درباره فداکاری و ایثار – مهارت نوشتاری

انشا درباره گذشت، فداکاری و ایثار

انشا با موضوع فداکاری و ایثار به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

انشا در مورد فداکاری

روزی در دورترین سرزمین جهان، ۳ کودک بودند که آرزوی جهانگرد شدن داشتند. آن‌ها تا چشم باز کرده، یکدیگر را دیده بودند. ۳ پسر که با زحمت بسیار در یک معدن کهنسال کار می‌کردند. جثه و قد آن‌ها از بقیه کارگران کوچک‌تر بود ولی به دلیل آرزویی که داشتند، به هم روحیه می‌دادند تا دوام بیاورند.

روز نهایی رسید. روزی که از ۱۸ سال پیش آرزوی آن را داشتند. آن‌ها به سمت جایگاه بلیت رفتند تا برای اولین سفر خود با کشتی، بلیت تهیه کنند. هر ۳ بسیار هیجان‌زده بودند. خوشحال و شادمان پیش می‌رفتند و در طول مسیر سر به سر یکدیگر می‌گذاشتند. از شوق فراوان قلب‌های‌شان در سینه می‌کوبید. هر ۳، همدیگر را در آغوش گرفتند و به مسئول فروش بلیت گفتند، لطفا ۳ بلیط برای کشتی به ما بدهید. زمانی که خواستند هزینه آن را پرداخت کنند، متوجه شدند که قیمت بلیت افزایش یافته و با پولی که دارند، تنها دو نفر از آن‌ها می‌توانند بروند. با چهره‌ای غمگین، آشفته و بهت زده بر روی سکو نشسته و به نقطه‌ای دور خیره شده بودند. هرگز فکرش را هم نمی‌کردند که این اتفاق بیفتد.

آن‌ها از کودکی باهم بودند و هیچ زمانی از هم جدا نشده بودند. بنابراین فکر اینکه از بین آن ۳ نفر، ۲ نفر بروند به ذهن هیچ کدام وارد نشد. با قلبی ناامید و فکری آشفته به سمت اردوگاه کارگران معدن بازگشتند. آن‌ها که از بقیه خداحافظی کرده بودند، نمی‌دانستند با چه جرئتی دوباره به آن‌جا برگردند‌‌. وقتی رسیدند ماجرا را برای دوستان خود تعریف کردند. آن‌ها نیز بسیار غمگین شدند. یکی از دوستان قدیمی آن‌ها که او نیز قصد داشت با کشتی به سررمین‌های دور سفر کند داستان آن‌ها را شنید.

وقتی ۳ برادر تنها شدند به نزدشان رفت. او گفت دوستی که قرار بود هم‌سفر من باشد، پشیمان شده است و من یک بلیط اضافی دارم که می‌توانم به شما بدهم. برادرها ابتدا نپذیرفتند اما وقتی اصرار مرد را دیدند، قبول کردند. مرد جوان بلیت خود را به آن‌ها داده بود و با این فداکاری، قهرمان معدن شناخته شد.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

انشا درباره فداکاری یعنی؟

می دانی فداکار یعنی چه؟ شاید معنی دقیق این کلمه را ندانی، ولی حتماً می دانی که فداکاری یک کار خوب است. فداکاری، کاری است که یک فداکار انجام می دهد.

می دانی به چه کسی فداکار می گویند؟ به کسی که به خواسته و میل خودش، وقت و زندگی، پول یا هر چه را که دارد در اختیار دیگران بگذارد.

حالا که معنی فداکار و فداکاری را فهمیدید می خواهم چند فداکار بزرگ را به شما معرفی کنم؟

امام حسین (ع) از برزگترین فداکاران است. چون برای اسلام از جان و مال و خانواده اش گذاشت.

حضرت ابوالفضل یکی دیگر از فداکاران است. او حاضر شد برای کودکان تشنه آب بیاورد و این کار بسیار خطرناک بود چون دشمنان هر کسی را که به آب نزدیک می شد با تیر می زدند. او با شجاعت خود را به آب رساند و می توانست اول خودش آب بخورد اما وقتی به یاد کودکان تشنه افتاد از آب نخورد و دشمنان مشکش را با تیر زدند و او را هم شهید کردند.

و یاران امام که در روز عاشورا او را یاری کردند و از جان و مال خود گذشتند. این ها همه به معنی فداکاری است.

اگر این شب ها در مراسم ها شرکت کنید متوجه ی فداکاری بزرگی می شوید که از طرف امام و یارانش اتفاق افتاد.

انشا درباره فداکاری و گذشت

معلمی از دانش آموزان خواست که خاطره ای درباره فداکاری بیان کنند یکی از بچه هادستش رابلند کرد وماجرای جالبی تعریف کرد.

یک روز زن وشوهر جوانی که هردوزیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتندآنان وقتی بالای تپه رسیدندودرجا میخکوب شدند یک ببر بزرگ جلوی زن وشوهر ایستاد وبه آنها خیره شده بود.شوهر تفنگ شکاری به همراه نداشت دیگر راهی برای فرار نبود رنگ صورت زن وشوهر پریده بودودر مقابل ببر نیز جرات کوچکترین حرکتی را نداشتند .ببر آرام به طرف آنها حرکت کرد وهمان لحظه مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد وهمسرش راتنها گذاشت ببر فوری به سمت شوهردوید وچنددقیقه بعد صدای ضجه های مرد جوان به گوش رسید

داستان که به اینجا رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد راوی از دانش آموزان پرسید آیا میدانید مرد درآخرین لحظات زندگی چه فریادمیزد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که اورا تنها گذاشته است

راوی جواب دادنه!آخرین حرف مرد این بود که عزیزم تو بهترین مونسم بودی از پسرمان خوب محافظت کن به او بگو پدرت عاشقت بود.

قطره های بلورین اشک صورت راوی را خیس کرد و او ادامه داد همه زیست شناسان میدانند که ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام داده یا فرار کند درآن لحظه وحشتناک پدرم با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد واین فداکاری پدرم بی ریاترین وصادقانه ترین نوع بیان عشقش به من ومادرم بود…

موضوع انشا فداکاری و ایثار

فداکاری همان ایثار است.

ایثار یعنی ازخود گذشتگی و به دیگران بیش تر از خود اهمیت دادن.

ایثار انواع مختلفی دارد. اینکه انسان از نظر مالی به کسی کمک کند نوعی ایثار مال است

کسی که جان خود را برای اصلاح جامعه و در راه خدا از دست می دهد نوعی ایثار کرده است.

شهادت بالا ترین درجه ی ایثار است.

ما شهدای بسیار بسیار زیادی داشته ایم.

بعضی از آن ها به خاطر بمب، بمب شیمیایی، مین و نارنجک شهید شده اند.

بعضی از آن ها هم هنوز زنده اند ولی درد بسیار کشیده اند و هنوز هم همین طور است.

همه ی این شهدا ایثار کرده اند.

انشا در مورد فداکاری و ایثار

دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی ما نیاید.
آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت : در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است.

این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چکار کنم. استاد به او گفت : از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چکار کنی. جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخواداگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند، را دید. طوری که وقتی آب را روی دستان مادر میریخت از درد به لرز میفتاد.

پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت : ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگیش را برای آینده من تباه کرده است.

موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزی

منبع / تبیان / کبود

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *