خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” از کوزه همان برون تراود که در اوست ” + داستان و انشا

معنی ضرب المثل ” از کوزه همان برون تراود که در اوست ” + داستان و انشا

گسترش ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست همراه با داستان و انشا 🏺

 از کوزه همان برون تراود که در اوست

در این پست با داستان، انشا و معانی ضرب المثل ایرانی از کوزه همان برون تراود که در اوست ” از کتاب نگارش یازدهم آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معانی ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

۱- یعنی گفتار و رفتار آدم ها، درون آن‌ها را نشان می‌دهد.

۲- هر چیزی که در ذات چیزی وجود داشته باشد هر آنچه که در ذاتش است از آن بیرون می آید.

۳- رفتار هرکس اندیشه او را نشان می دهد.

۴- برداشت از ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست: اگر درون کوزه زهر باشد، هرگز از آن آب گوارا و شیرین تراوش نمی‌کند، حتی اگر کوزه‌ای زیبا با جنس مرغوب باشد. بنابراین اگر فردی ذات خبیثی دارد نباید از آن انتظار مهربانی و رفتار خوب داشت.

ایموجی این ضرب المثل 🏺💧=⬅🏺

ریشه ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

در قدیم، آب آشامیدنی را برای تصفیه در کوزه ای می ریختند و درِ آن را با کلاهکی از حصیر یا ابریشم می پوشاندند. سپس کوزه را در ظرفی می‌گذاشتند و آبی را که از این صافی عبور می کرد می نوشیدند. در این روش، معمولاً کوزه و سرپوش آن، هر بو و مزه ای که داشتند، به آب منتقل می کردند. در این مواقع اصطلاحاً می گفتند: «از کوزه همان برون تراود که در اوست

۲ انشا در مورد ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

در این بخش دو انشا درباره این ضرب المثل آورده شده است با ما همراه باشید:

انشا شماره ۱ – مشورت

یکی از نوجوانان فامیل که در سال آخر دبیرستان درس می‌خواند در یک مهمانی خانوادگی، مشغول صحبت بود و از حاضران مشورت می‌خواست. می‌گفت: «نمی‌دانم ادامه تحصیل بدهم یا بعد از گرفتن مدرک دیپلم جایی مشغول به کار شوم». یکی از افراد فامیل که استاد دانشگاه بود، به او نصیحتی کرد: «بهتر است تا وقتی جوانی درس بخوانی. زیرا علم و دانش بسیار سودمند و مفید است».

فرد دیگری که فقط سواد خواندن و نوشتن داشت، در جواب گفت:« وقت خودت را برای دانشگاه رفتن هدر نده. می‌دانی اگر من درس می‌خواندم چند سال از زندگی‌ام عقب بودم؟» پسر با شنیدن سخنان این دو نفر گیج شده بود.

هنوز آن دو نفر بحث می‌کردند که از پدرم پرسیدم:«چرا برای یک سوال مشخص، حرف این دو نفر اینقدر باهم تفاوت دارد؟» پدرم گفت:«چون از کوزه همان برون تراود که در اوست». هرکس با توجه به افکارش و آنچه در درون خود دارد، سخن می‌گوید و نظرات بازتاب روش و منش زندگی هستند.

انشا شماره ۲ – ظاهر و باطن

اگر ظرف وجودمان را شبیه به یک کوزه در نظر بگیریم ظاهرمان همان ظاهر کوزه است که یا سفالی است یا با رنگ و لعاب زیبا‌تر شده یا حتی روکشی از طلا و نقره دارد! شاید این ظاهر موقعیت اجتماعی، شغل و تحصیلات ما را تشکیل داده باشد. اعتقادات، اخلاقیات و باورهای ما محتویات کوزه خواهند بود.

در زمان تولد این کوزه خالی است، که ابتدا به واسطه تربیت پدر و مادر و خانواده پُر می‌شود و بعد با قرار گرفتن در اجتماع و تاثیری که از اجتماعات دوستان و همکاران و … میگیریم تغییر می کند و شاید بر اثر فعل و انفعالات، از دورن آن طلای ناب یا الماس در بیاد یا یه آهن زنگ زده و پوسیده، اینکه در نهایت چه چیزی داخل کوزه خواهد بود به آنچه که ما در درونش میریزیم یا اجازه میدیم توی کوزه ریخته بشه بستگی دارد!

شما فقط می‌توانید ظاهر کوزه را بینید و تا محتویات کوزه بیرون نریزد از داخل آن خبر نخواهید داشت! اینجاست که ضرب المثل ” تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ” را به کار می‌برند.

از کوزه همان برون تراود که در اوست می شه آیه زیر:

قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا

بگو: هر کس طبق روش (و خلق و خوی) خود عمل میکند؛ و پروردگارتان کسانی را که راهشان نیکوتر است، بهتر میشناسد. (سوره اسراء آیه ۸۴)

۳ داستان درباره ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

از کوزه همان برون تراود که در اوست

داستان شماره ۱ – خردمند نادان

خصی درمیان جمعی نشسته بود و به سخن دیگران گوش استماع بخشیده بود، ناگهان خود را بر عجب مقدم دانست و خواست خود را در منظر دیگران بلند اندیش جلوه دهد. بنابراین در هر کلامی که دیگران بر یک دیگر مورد عنایت قرار میدادند مرد حیله‌گر آن را رد می کرد و دروغ می خواند.

ناگهان مرد خردمندی در بین علما از حیله او آگاه شد و خواست به او درسی دهد. بنابراین از جمع حاضر سوالی پرسید و همگان از گفتن آن عاجز ماندند. خردمند رو به مرد حیله‌گر کرد و از او جواب پرسش را خواست.

مرد با شرمساری سرش را به زیر انداخت و خجل گشت، و از پاسخ به آن عجز خود را اعلام کرد همگی بر عقل بی منطق وی خندیدند و آن را مورد تمسخر قرار دادند. خردمند بر عمق مسئله آگاه شد و  گفت: هرکس براساس علمش سخن میگوید و بدان سو از کوزه همان تراود که در اوست!

داستان شماره ۲ – بازرگان و غلام

در زمان‌های دور بازرگانی دو غلام را اجیر نمود که برای او بار جا به جا کنند. یکی از آنها ضعیف و لاغر و دیگری قوی هیکل و پرزور بود. بازرگان بارهایی را که باید از حیاط خانه‌اش به انبار می‌بردند را به آنها نشان داد و خود در گوشه‌ای نشست تا کار آنها را تماشا کند. غلام قوی هیکل به تمسخر به غلام لاغر گفت:«تا تو فقط یکی از این بارها را ببری، من چند تا از بسته‌ها را جابجا نموده‌ام. پس حالا استراحت می‌کنم تا از من عقب نباشی». غلام لاغر جواب او را نداد و به آرامی مشغول کار شد. او هردفعه بدون اعتراض یک بسته را برمی‌داشت و تا نزدیک ظهر بیشتر بارها را جابجا کرده بود.

نزدیک ظهر بازرگان آمد تا پیشرفت کار را از نزدیک ببیند. غلام قوی هیکل که دید بازرگان در حال آمدن است، از جا برخاست و به سرعت چند بار را بر دوش گرفت و به طرف انبار حرکت کرد. اما در وسط راه بسته‌ها روی هم لغزیدند و غلام آنها را به زمین انداخت.

بازرگان گفت: «چه کار کردی مرد؟ آیا می‌دانی که این‌ها شکستنی بود. چرا دقت نکردی؟» غلام زورمند گفت:«من تقصیری ندارم. مقصر این غلام ضعیف است که کاری انجام نمی‌دهد و من باید جور او را بکشم. چون هردفعه یک بسته می‌برد، کار خوب پیش نمی‌رود، می‌خواستم کار سریع انجام شود که این اتفاق افتاد». غلام ضعیف چیزی نگفت. مانند قبل هردفعه یک بسته بر دوش گرفت و به انبار برد تا کار خود را تمام کرد.

هنگام گرفتن دستمزد بازرگان رو به غلام گفت: «من از دور شما را نظاره می‌کردم. تو چرا چیزی نگفتی؟» غلام ضعیف گفت: «از کوزه همان برون تراود که در اوست. اگر در درون او آنچه گفت، برون تراوید و در درون من آنچه بود. اگرچه او قوی‌هیکل بود اما برای مسخرگی آمده بود و من اگرچه ضعیف هستم، ولی برای کار کردن آمده بودم».

داستان شماره ۳ – حضرت مسیح

حضرت مسیح از مسیری عبور می‌کرد که با یک یهودی برخورد کرد. او به محض دیدن مسیح شروع به فحاشی کرد و گفت: ای پسره حرمزاده بی اصل و نسب. مسیح پاسخ داد: سلام ای انسان شریف و با ارزش

اطرافیان به مسیح گفتند: او به شما فحاشی کرد چطور به او احترام می گذارید. پاسخ داد: هر کسی آنچه دارد خرج می کند. چون سرمایه او این بود به من بد گفت و چون در ضمیر من جز نیکویی نیست از من جز نیکویی در وجود نمی آید. هر آنچه در درون داریم می توانیم از خود نشان دهیم.

بیشتر بخوانید: ضرب المثل با کلمه کوزه
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

16 دیدگاه

  1. عالییییییییی ???
    ممنون از سایتتون

  2. عالی ???❤❤❤

  3. وای نجا تم دادید
    خدا ازتون راضی با شه
    کاش سر این امتحان کوفتی نگارش شما بودید کمک میکردید .

  4. ممنون از سایت خوبتون انشا ها عالی بودن

  5. دستتون دردنکنه خیلی کمکم کرد. این ضرب المثل هارو که تنهایی نمیشه از پسشون براومد )):

  6. قسمت اخر جالب بود واقعا واسم

  7. این سایت فوق العاده است

  8. به سال های این نظرا دقت کنین😂

  9. مطلب خوب بود ، کمک کرد از تیکه آخرشم خیلی خوشم اومد .
    دستتون درد نکنه ، باتشکر .

  10. 👌 Good, thank you.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *