خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست “

معنی ضرب المثل ” موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست “

داستان و شعر به همراه معانی ضرب المثل ” موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست ” 🧹

موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست

با دانشچی همراه باشید تا با معنی، داستان و انشای این ضرب المثل ایرانی موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست” از کتاب فارسی پنجم آشنا شوید.

معانی ضرب المثل موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست

۱- یعنی برای حل کردن یک مشکل کوچک، مشکل بزرگتر ایجاد کردن.

۲- برای مشکلات ساده راه حل‌های غیرمنطقی ارائه دادن.

۳- زمانی که کسی خودش مقبول جمع نیست و معرف شخص دیگری می‌شود.

۴- ضرب المثل “موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش می بست” چه موقع به کار میرود؟ این ضرب المثل زمانی به کار می‌رود که مشکلی برای انجام کاری پیش روی شخصی قرار می‌گیرد. فرد به جای اینکه فکر کند و یک راه حل منطقی برای آن پیدا کند، با ارائه یک راه حل نادرست، نه تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه مشکلی به مشکلات دیگر اضافه می‌کند.

ایموجی این ضرب المثل 🐭 🕳 ❌ 🧹 〰 ✅

ضرب المثل موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش می بست به انگلیسی

!You’re not welcome here yourself, let alone bring along someone else

شعر موش تو سوراخ نمی رفت جارو به دمش می بست

خونه خاله موشه
یه لونه قشنگ بود

کجا؟ سوراخ دیوار
حیف که یه ذره تنگ بود.

خاله موشه حیاط رو
جارو می زد صبح تا شب

سلیقه اش حرف نداشت
تمیز بود و مرتب.

دمش رو با یه جارو
شکل دم شیر می کرد

می خواست بره تو خونه
جارو به در گیر می‌کرد

همسایه‌هاش می گفتند
مخش خرابه دربست

موش تو سوراخ نمی‌رفت
جارو به دمبش می‌بست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 داستان در مورد ضرب المثل موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست

از کوچه‌ای موشی عبور می‌کرد، چشمش به یک در قدیمی افتاد که باز بود. به داخل حیاط رفت پیرزنی را دید که مشغول کار بود. موش از فرصت استفاده کرد و جستی زد و داخل انباری رفت. موش وقتی به انباری رسید، دید در آنجا همه چیز فراوان است.

یک طرف کیسه‌های گردو، چند شیشه پنیر که روی طاقچه انباری بود که ردیف به ردیف گذاشته بودند. با خودش گفت: همین جا زندگی می‌کنم. آن وقت چشمش به سوراخی افتاد. درون آن رفت، به به! چه جایی! مثل این که از اول این خانه برای او ساخته شده بود. خوب که نگاه کرد، متوجّه شد که روی سقف اتاقش تار عنکبوت بسته است.

موش گفت: باید این جا را خوب تمیز و مرتّب کنم. بعد هم وسایلی را که لازم دارم به این مکان منتقل می‌کنم. مثلاً آن تکّه آینه کوچک که از شیشه خانه پیرزن است برای طاقچه اتاقم خیلی خوب و مناسب است. آن شیشه کوچک را که کنار خُمره است، گلاب‌دان می کنم و در گوشه طاقچه ام کنار آینه قرار می‌دهم. وای که چقدر خوش شانس بودم که این مکان را پیدا کردم.

او خوشحال و خندان از لانه خارج شد، نگاهی به اطراف کرد، چشمش به جارویی افتاد که در گوشه انبار به دیوار تکیه داده شده بود. با خود گفت چه کار کنم تا این جارو را با خودم به سوراخ ببرم؟

سوراخ خیلی کوچک است و اگر جارو را در دستانم بگیرم و با آن به لانه بروم، نمی‌توانم از آن عبور کنم.

موش موشک قدری فکر کرد، بعد انگار که راه حل خوبی به ذهنش رسیده است، گفت: بهترین کار این است که جارو را به دُمم ببندم و با خودم وارد سوراخ کنم. او همین کار را انجام داد، در این هنگام پیرزن وارد انبار شد. او دید که از سوراخ انباری جارویی بیرون آمده است. جارو را کشید. دم موش با جارو کنده شد.

پیرزن خندید و گفت:

«موش به سوراخ نمی‌رفت، جارو هم به دمش می‌بست.» «عیدت را اینجا کردی، نوروزت را جای دیگر کن» زود از این جا برو بیرون. موش دیگری هم به این جا آمد و به همین بلا گرفتار شد. موشک دُم بریده، راهش را گرفت و رفت. در بین راه بچّه‌ها او را دیدند و فریاد می‌زدند: موشک دم بریده، دمت کجا بریده.

موش موشک از خجالت پا به فرار گذاشت.

 – قصه های عامیانه، شیرین و کودکانه
 – نگارش و بازآفرین: ژیلا احمدی.

ضرب المثل فارسی بیشتری را بدانید.
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

3 دیدگاه

  1. دکتر نوبخت. استاد فرهنگ و زبانهای باستان

    واقعا ذهن خلاقی دارید. چطوری این اباطیل رو بافتید؟؟ جارو بست بره تو سوراخ نشد اون وقت؟؟
    عزیزم هیچ کس ریشه این داستان رو نمیدونه. اولین و قدیمی‌ترین کاربرد این قصه مال نظامی در داستان خسرو و شیرین است. بیت حدود ۳۷۵. میفرماید « نمیرفت موش در سوراخ کژدم ، به اجبار جارویی می‌بست بر دم»
    اما داستان چیه نمیدونیم. اینقدر این داستان در قرن پنجم رایج بوده و همه قصه رو میدونستند، که نظامی صرافت تعریف کردن کل قصه رو نداشته.
    پس لز خودتون داستان نسازید

    • با تشکر از پیام شما. دوست محترم اگر بار دیگر دقتی به خرج می‌دادید، در می‌یافتید که هیچ اشاره‌ای به “ریشه” ضرب المثل در متن نشده‌است؛ و فرق است میان داستان ضرب المثل با ریشه آن! همچنین با توجه به منبع داستان و کتاب مربوط به پایه تحصیلی دانش‌آموزان، این مطلب روشن می‌گشت که داستان، مربوط به ریشه ضرب المثل نیست. موفق باشید.

  2. محدثه امیرانی

    سلام خیلی خوب بود ممنون شعر و قصه اش رو برای دخترم خوندم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *