خانه » ادبیات » معنی شعر به نام خدایی که جان آفرید (سعدی)

معنی شعر به نام خدایی که جان آفرید (سعدی)

معنی و مفهوم شعر به نام خدایی که جان آفرید فارسی پایه هشتم از سعدی

معنی شعر به نام خدایی که جان آفرید از سعدی
در این پست، معنی و مفهوم شعر زیبای به نام خدایی که جان آفرید از سعدی (کتاب فارسی هشتم) را برای شما دوستان عزیز آماده کرده ایم. با دانشچی همراه باشید.

معنی شعر به نام خدایی که جان آفرید

۱- به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین

معنی: به نام خداوندی که انسان ها را آفرید و به آنان زندگی بخشید. خداوند دانایی که به انسان قدرت سخن گفتن داده است.

حکیم: دانا به هرچیز

۲- خداوند بخشنده دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر

معنی: خداوندی که بسیار بخشنده است و به بندگانش کمک می کند. خداوند مهربانی که خطاهای بندگانش را می پوشاند ( و آبروداری می کند…) و عذرخواهی و توبه آنها را می پذیرد. (خداوند واقعا مهربان است و کینه ای از بنده گناهکارش ندارد)

پوزش: عذرخواهی

 

۳- پرستار امرش همه چیز و کس
بنی آدم و مرغ و مور و مگس

معنی: همه موجودات عالم، از فرزندان آدم تا مرغ و مورچه و مگس، از او طاعت می کنند و تسلیم اوامر او هستند.

بنی آدم و مرغ و مور و مگس کنایه از تمام مخلوقات خداوند

پرستار: فرمانبردار، مطیع

 

۴- یکی را به سر برنهد تاج بخت
یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

معنی: خداوند به هرکس که بخواهد عزت و سربلندی می بخشد (به انسان هایی که در برابر او تسلیم اند و هیچگاه نافرمانی او را نمی کنند.) و هرکس را که بخواهد، خوار و ذلیل می کند و در دنیا و آخرت بدبختش می گرداند. (به دلیل نافرمانی و سرکشی هایی که آن بنده عمدا داشته).

 

۵- گلستان کند آتشی بر خلیل
گروهی بر آتش برد ز آب نیل

معنی: خداوند همانطور که آتش را بر حضرت ابراهیم علیه السلام سرد و تبدیل به گلستان کرد، برای گروه ستمکاران، آب را آتش کرد. (آتش خشم او آنها را گرفت)

 

۶- به درگاه لطف و بزرگیش بر
بزرگان نهاده بزرگی ز سر

معنی: خداوند از هر بزرگ و صاحل ارزشی، بزرگتر و ارزشمند تر است و همه در برابر او ناتوان اند.

 

۷- جهان متفق بر الهیتش
فرومانده از کنه ماهیتش

معنی: همه موجودات عالم بر خداوندی خداوند شهادت داده و متفق القولند. با این حال هیچ کس نتوانسته ذات خدا را درک کند. زیرا ذات خداوند نامحدود است و درک ما محدود… .

متفق: هم صدا

 

۸- بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای جمالش نیافت

معنی: انسان هرچه قدر هم بگردد، نمی تواند با عظمت تر و قدرتمند تر از خدا پیدا کند. هیچ چشمی زیباتر از زیبایی خدا پیدا نکرد. (حتی زیبایی خدا را می توان در زیبا و بادقت آفریدن موجوداتش دید)

 

۹- تامل در آیینه دل کنی
صفایی به تدریج حاصل کنی

معنی: اگر اندکی درباره خودت و آنچه در دلت می گذرد فکر کنی کم کم پرده های غفلت کنار می روند و وجود تو کمی صفا می یابد.

تامل: درنگ، فکرکردن

 

۱۰- محال است که سعدی راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی

معنی: ای سعدی! غیرممکن است که تو بخواهی وجودت را باصفا و پاک و زلال کنی و در عین حال، راه و روشت غیر از راه و روش پیامبر باشد. ( اگر میخواهی وجودت را باصفا و پاک از گناهان کنی، طبق سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عمل کن.)

بیشتر بخوانید: گام به گام فارسی پایه هشتم

اختصاصی-دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

2 دیدگاه

  1. خيلى الكي زياده معنيش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *