خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” از تو حرکت از خدا برکت ” + داستان

معنی ضرب المثل ” از تو حرکت از خدا برکت ” + داستان

در مورد معنی و داستان ضرب المثل از تو حرکت از خدا برکت بیشتر بدانید! 🚶‍♀️

ضرب المثل از تو حرکت از خدا برکت

در این پست معنی و مفهوم ضرب المثل ایرانی از تو حرکت از خدا برکت از کتاب نگارش ششم به همراه داستانی از آن قرار داده ایم. با دانشچی همراه باشید.

معانی ضرب المثل از تو حرکت از خدا برکت

۱- یعنی تلاش و کوشش انسان‌ها در زندگی سبب می‌شود که خداوند موفقیت را نصیب آنها کند و آن ها را به مقصدشان برساند.

۲- اگر در زندگی تلاش کنید، تلاش شما بی‌ثمر نخواهد ماند و دیر یا زود به هدف خود خواهید رسید.

۳- هر شخصی به قدر تلاش و کوشش خود در انجام امور و استفاده از عقل، هوش و استعداد خود کسب روزی می‌کند و این تلاش سبب می‌شود تا خدا نیز روزی و موفقیت را افزایش دهد.

۴- از تو حرکت از خدا برکت کنایه از این است که تنبلی کاری را میسر نمی‌کند و نباید توقع داشت که کسی کاری انجام ندهد و فقط از خدا طلب روزی کند.

۵- وسعت و تنگی رزق و روزی هرکس بستگی به کار و تلاشی دارد که فرد انجام می‌دهد. انجام سعی، تلاش، کوشش، فداکاری و یا برعکس تنبلی، سستی، بخل و… نقشی تعیین‌کننده در رزق انسان‌ها دارد.

ضرب المثل از تو حرکت از خدا برکت

این ضرب المثل چه کاربردی دارد؟ یک بند درباره این ضرب المثل: این ضرب المثل در جایی به کار می رود که کسی را به تلاش کردن و کسب روزی حلال تشویق کنند و در عین حال یادآور شوند که اگر تلاش کنی و از خداوند کمک بخواهی، او حتما در کاری که انجام داده ای خیر و برکت خود را قرار می دهد.

ایموجی این ضرب المثل 🧍‍♂️⬅🚶‍♀️📿🌾

از تو حرکت از خدا برکت به انگلیسی

God helps those who help themselves

 داستان در مورد ضرب المثل

در گذشته‌های دور، پیرمرد ساده لوحی زندگی می‌کرد. این مرد شنیده بود خدا روزی‌سان است و از روی سادگی فکر کرد که برود و گوشه مسجدی بشیند و عبادت کند و از خدا روزی‌اش را طلب کند. از همین رو، یک روز از صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد. زمان نهار از خدا طلب غذا کرد، اما خبری از روزی و غذا نشد. پیرمرد همچنان به دعای خود ادامه داد تا وقت شام رسید و دوباره از خدا طلب غذایی خوشمزه کرد. اما باز هم بی‌نتیجه بود. در گوشه‌ای از مسجد با حالی گرفته و شکمی گرسنه کز کرد و منتظر ماند.

چند ساعت گذشت. مردی به مسجد آمد و پس از عبادت خدا، سفره‌ای پهن کرد و مشغول خوردن غذا شد. پیرمرد ساده‌لوح که منتظر غذا بود، دید غذای آن مرد به نیمه رسیده و نزدیک است که بقیه آن را هم تمام کند. پیرمرد ترسید باز هم گرسنه بماند و سر بر بالین بگذارد. بنابراین ناگهان از این فکر سرفه‌ای کرد و آن مرد فهمید و صدا را شنید و گفت: هرکه هستی بفرما.

پیرمرد نزار که از گرسنگی لرزه بر اندامش افتاده بود و دیگر حالی نداشت پیش آمد و دلی از عزا درآورد و ماجرا را تعریف کرد. مرد به او گفت: تصور کن اگر سرفه نمی‌کردی، من از کجا متوجه می‌شدم که تو در مسجد حضور داری؟ شکی نیست که خدا روزی‌رسان است اما برای رسیدن به آن باید سرفه‌ای هم کرد. سرفه نمی‌کردی روزی‌ات را هم از دست می‌دادی! بنابراین برای کسب روزی باید کاری انجام دهی، اینکه گوشه‌ای بنشینی و توقع روزی داشته باشی، کارعاقلانه‌ای نیست.

ضرب المثل بیشتری بخوانید

ضرب المثل نگارش ششم _ دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

2 دیدگاه

  1. عالی بسیار خوب بود ممنون ازتون

  2. بسیار هم عالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *