خانه » مهارت نوشتاری » انشای ذهنی در مورد تخته سیاه

انشای ذهنی در مورد تخته سیاه

انشای توصیفی درباره تخته سیاه

درباره تخته سیاه

انشا با موضوع تخته سیاه به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

انشای تخته سیاه

تخته سیاهِ روزهای مدرسه و درس و کلاسِ مشق را خیلی ها به یاد دارند. در آن سال هایی که هنوز سرعت تکنولوژی و تولید ابزارهای آموزشی مثل این روزها، سرعت زیادی نداشت، چند نسل به مدرسه و دانشگاه می رفتند و هنوز وقتی به کلاسهای درس وارد می شدی، تخته سیاه های خاطره انگیز را می دیدی، که با بوی چوب های کهنه ی میز و نیمکت ها، عطر خاصی را به مشامت می رساندند.

تخته سیاه ها هم برای ما، مثل آدم ها دو وجه جدا ناپذیر دارند. هم به ما سود رسانده اند و هم بخشی از خاطرات شده اند. هر چند آدم هایی هم پیدا می شوند که با یادآوری روزهای کلاس و درس و مدرسه، آن هم با وجود تخته سیاه، که ترسیدن از او، کمتر از ترس از معلم حساب و هندسه نبود، تنشان به لرزه در بیاید.

در این میان کار تنبل ها و آخرِکلاسی ها ازهمه سخت تر بود. آن ها اصلا به تخته سیاه علاقه نداشتند.حاضر بودند عزرائیل را ببیینند اما با آن نگاه متفکر، به جمع و تفریق های نوشته شده ی روی تابلو خیره نشوند.

شاید اگر تخته سیاهی را پید کنید که آن روزها را به یاد داشته باشد، برای شما بگوید، امان از زرنگ ها که وقتی پای تخته سیاه می آمدند، قطعه های گچ را که با آن می نوشتند، به چشم هم زدنی تمام می کردند.

بعد با افتخار سینه جلو می دادند و زیرنگاه تشویق آمیز معلم می رفتند و می نشستند. بدترین روزگار برای تخته سیاه ها زمانی بود که رقیب تازه ای پیدا کردند. این تخته سیاه ها به رنگ های مختلف بودند. البته نه هررنگی! وقتی پای آن ها به بعضی از کلاس های درس باز شد، معلم و بچه ها به جای نام بردن از تخته سیاه،می گفتند” تابلو“.

همان اصطلاحی که بعدها روی زبان ها افتاد. مثلا می گفتند: این کارِتو تابلوِ. اما از آن جایی که تخته سیاه ها عمری برای دانش آموزها زحمت کشیدند، این روزها وقتی می خواهند یادی از دوران مدرسه کنند، اول ازهمه به یاد تخته سیاه می افتند.

تخته سیاه علاوه بر این که برای دانش آموزها خاطرات زیادی دارد برای معلم هایی که سال ها زحمت کشیده اند نیز بی خاطره نیست. حتی آن هایی که می خواهند به دیگران ثابت کنند، یک لحظه از امر آموزش و تلاش دور نبوده اند، شأن خودشان و تخته سیاه را یکی می دانند و می گویند: من سال ها پای تخته سیاه گچ خوردم.

قابل توضیح نیست که منظور از گچ خوردن، همان گرد و پوره های گچ است که وقتی نورخور شید، اُریب به کلاس می تابید، می توانستی ذرات گچ را که شناور بودند ببینی. تخته سیاه ها چه خاطرات خوبی را به یاد ما می آورند.

 

_ دوستان عزیز در صورتی که انشایی با این موضوع نوشته اید می توانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.

بیشتر بخوانید: انشای ذهنی در مورد قلم

اختصاصی دانشچی _ نویسنده: اصغر فکور

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *