یک دست، صدا ندارد | داستان + معنی
داستان و معنی برای ضرب المثل یک دست، صدا ندارد در این پست قرار داده شده است. با دانشچی همراه باشید.
معنی (گسترش) ضرب المثل ضرب المثل یک دست، صدا ندارد
۱- دست، نمادی از قدرت و نیرو است و همه می دانیم که یک دست، توانایی اش محدود و برای انجام کارهای بزرگ ناتوان است.
۲- انسان به تنهایی نمی تواند کاری را بکند و نیاز به یک یار و دوست دارد تا در نهایت نیازمندی، کمک کار او باشد.
۳- موفقیت های بزرگ با کمک و همکاری همه به دست می آید.
داستان اول درباره ضرب المثل یک دست، صدا ندارد
یک روز معلمی سر کلاس درس مسابقه ایی برگزار کرد. ظرفی آب،یک قطعه صابون و یک قوطی جوهر خودنویس آورد. مسابقه شروع شد. قرار بود بچه ها دست خود را که قبلا جوهری شده بود، بدون کمک کسی و بدون کمک دست دیگر با آب وصابون پاک کنند.
به این صورت راست دست ها دست راست خود را جوهری کرده و دست چپ ها دست چپ خود را جوهری کرده و زمان گرفتند ببینند که چه کسی زودتر دست خود را تمیز می کند. نفر اول را مشخص کردند و نفر آخر را هم .بعد به نفر آخر اجازه داده شد که با دو دستش کار کند و دستان جوهریش را کاملا تمیز کند.
معلم به بچه ها گفت : دیدید ما همه مثل آن دست هستیم. اگر روزی همه ی عزم خود را جزم کنیم.که درون خود را پاک کرده و شستشو دهیم، باز هم جاهایی باقی می ماند که دستان ما به آن نخواهد رسید. اما اگر یک دوست خوب و صادق مثل آن یکی دستمان وجود داشته باشد، خیلی راحت تر و بهتر می توانیم خودرا اصلاح کنیم.
داستان دوم درباره ضرب المثل یک دست، صدا ندارد
پیامبر اکرم (ص) و یارانش از راهی می گذشتند هوا گرم بود. گرسنگی و تشنگی توان را از آن ها گرفته بود. سرانجام ظهر که شد برای استراحت و خوردن غذا زیر سایه ی درختی توقف کردند. می خواستند گوسفندی را سر ببرند و برای خوردن آماده کنند یکی از همراهان گفت: بریدن سر گوسفند با من. دیگری گفت: کَندن پوست گوسفند هم با من. سومی گفت: کباب کردن گوشت آن با من.
پیامبر اکرم (ص) هم گفت: جمع کردن هیزم برای روشن کردن آتش با من .در این هنگام یاران پیامبر گفتند: ای پیامبر خدا شما خیلی خسته اید و نباید خودتان را به زحمت بیندازید. بهتر است شما آماده کردن غذا در سایه ی درختان استراحت کنید و این کار را به عهده ما بگذارید. پیامبر (ص) فرمود: شما هم خسته اید درست نیست که همه کار کنند و من بیکار بمانم. شما به کارهای خود برسید و من هم با جمع کردن هیزم از صحرا ، وظیفه یخودم را انجام می دهم.
این جوری خدا هم راضی خواهد شد. یاران پیامبر می دانستند که اصرارشان بی فایده است . پیامبر همیشه می فرمود:از نظر خدا هیچ فرقی بین بندگان وجود ندارد؛ بنابراین هیچ بنده ای نباید خودش را از دیگران بهتر بداند. سپس به طرف بیایان رفت و مدتی بعد با مقدار زیادی هیزم نزد دوستانش برگشت.
سایتشان خوبه من که خوشم اومد و به جوابم رسیدم