خانه » ضرب المثل ایرانی » گسترش ضرب المثل ” با ماه نشینی ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی ” + داستان و انشا

گسترش ضرب المثل ” با ماه نشینی ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی ” + داستان و انشا

آشنایی با ضرب المثل با ماه نشینی ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی 🌚

گسترش ضرب المثل با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

در این پست با داستان، انشا و معانی ضرب المثل ایرانی با ماه نشینی ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی ” از کتاب نگارش ششم آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معانی ضرب المثل با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

۱- اگر انسان همنشین خوبی داشته باشد به مرور زمان رفتار و اخلاق او را الگوی خود قرار می‌دهد و مانند او میشود. اما اگر با آدم‌های بد رفت و آمد کند از آن‌ها تاثیر می‌گیرد و خودش نیز بد خواهد شد.

۲- انسان با داشتن همنشین خوب ارزشمند می‌شود و هم نشین بد از ارزش انسان می کاهد.

۳- یعنی در اثر همنشینی با بدان ،‌ بد می شوی و با نیکان نیک.

جواب مثل نویسی صفحه ۱۲۲ نگارش دهم: همنشین خوب مانند ماه است که وجود هم نشین خود را همچون ماه، تابان و روشن می کند و همنشین بد همچون دیگی است که هم نشین خود را مانند خودش سیاه می کند.

کاربرد ضرب المثل با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی: این ضرب المثل زمانی به کار میرود که همنشین انسان در رفتار و کردار او تاثیر بگذارد.

ایموجی این ضرب المثل 🌜🧎‍♂️🌜✅🥘🧎‍♂️🌑✅

داستان ضرب المثل با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

دو داستان در مورد این ضرب المثل آورده شده است.

داستان شماره ۱ – دوست ناباب

پیامبر حضرت محمد – صلی الله علیه و آله وسلم – فرمودند :

« حکایت همنشین و دوست خوب مانند عطار است که اگر از عطر خود به تو ندهد از بوی خوش آن بهره مند شوی و حکایت همنشین بد همچون آهنگر است که اگر زبانه های آتش او تو را نسوزاند ، بوی بد آن در تو آویزد . »

در زمان پیامبر اکرم (ص)، در میان مشرکان، دو نفر با هم دوست بودند، نام این دو نفر عقبه و آُبی بود.

عقبه آدم سخی (سخاوتمند) و بلندنظر بود. هر زمان از مسافرت برمی‌گشت، سفره مفصلی ترتیب می‌داد و دوستان و بستگان را به میهمانی دعوت می‌کرد و در عین آن‌که در صف مشرکان بود، دوست می‌داشت که پیامبر اسلام را نیز مهمان خود کند.

در مراجعت یکی از مسافرت‌ها، سفره‌ گسترده‌ای را ترتیب داد و جمعی از جمله پیامبر (ص) را دعوت کرد. دعوت‌شدگان به خانه او آمدند و کنار سفره غذا نشستند. پیامبر نیز وارد شد و کنار سفره نشست، ولی از غذا نخورد و به عقبه فرمود: «من از غذای تو نمی‌خورم، مگر این‌که به یکتایی خداوند و رسالت من گواهی دهی».

عقبه به یکتایی خدا و رسالت پیامبر گواهی داد و به این ترتیب قبول اسلام کرد. این خبر به گوش دوست عقبه یعنی «اُبی» رسید، او نزد عقبه آمد و به وی اعتراض شدید کرد و حتی گفت: تو از جاده حق منحرف شده‌ای.

عقبه گفت: من منحرف نشدم، ولی مردی بر من وارد شد و حاضر نبود از غذایم بخورد، جز این‌که به یکتایی خدا و رسالت او گواهی بدهم. من از این شرم داشتم که او سر سفره من بنشیند، ولی غذانخورده برخیزد.

اُبی گفت من از تو خشنود نمی‌شوم، مگر این‌که در برابر محمد (ص) بایستی و به او توهین کنی. عقبه فریب دوست ناباب خود را خورد و از اسلام خارج شد و مرتد شد و در جنگ بدر در صف کافران شرکت کرد و در همان جنگ به هلاکت رسید.

دوست ناباب او «اُبی» نیز در سال بعد در جنگ احد در صف کافران بود و به دست رزم‌آوران اسلام کشته شد.

آری دوست بد اگر به جهنم رود، دوست خود را نیز با خود همراه می کند!

آیات ۲۷ و ۲۸ و ۲۹ سوره فرقان در مورد این جریان نازل شد و وضع بد عقبه را در روز قیامت که بر اثر همنشینی با دوست بد، آن‌چنان منحرف شد، منعکس نمود و به همه مسلمانان هشدار داد که مراقب باشند و افراد منحرف را به دوستی نگیرند که در آیه ۲۸ سوره فرقان، چنین آمده که در روز قیامت می‌گوید: «یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا؛ ای وای بر من! کاش فلان شخص گمراه را به دوستی خود انتخاب نکرده بودم.»

داستان شماره ۲ – همنشین بد

یکی از شیعیان برجسته امام علی النقی(ع) به نام «ابوهاشم جعفری» در محضر امام(ع) نشسته بود که امام از روی اعتراض به او فرمودند: «چرا تو را در نزد عبدالرحمن بن یعقوب می بینم که همنشین هستی؟» عرض کرد او دایی من است.

امام فرمودند: عقیده او درباره خدا باطل است (و خدا را به صورت اجسام و اوصاف آن وصف می کند). سپس امام فرمودند: یا با او همنشین شو و ما را ترک کن، و یا با ما بنشین و او را رها کن. ابوهاشم عرض کرد او هرچه می خواهد بگوید، من که چنین عقیده ای ندارم، لذا به من زیانی نمی رساند.

امام هادی(ع) فرمودند: آیا نمی ترسی از این که به او عذابی نازل گردد و هر دوی شما را فرا گیرد؟ سپس داستان یکی از یاران حضرت موسی (ع) را برای او بازگو کرد:

آیا نمی دانی داستان آن کسی که از یاران حضرت موسی(ع) بود ولی پدرش از یاران فرعون و هنگامی که لشکر فرعون در کنار دریا به حضرت موسی(ع) و یارانش رسید و آن پسر از حضرت موسی(ع) جدا شد که پدرش را نصیحت کند و او را از لشکر فرعون خارج کند و به لشکر حضرت موسی(ع) ملحق سازد.

پدرش همچنان در لشکر فرعون به راه خود می رفت و پسرش با او درباره عقیده اش جر و بحث می کرد، تا اینکه هر دوی آنها به کنار دریا رسیدند و همین که لشکر فرعون غرق شدند، آن دو نیز با هم غرق شدند و خبر به حضرت موسی(ع) رسید و حضرت فرمودند: او در رحمت خداست ولی چون عذاب نازل گردد از آن که نزدیک گنهکار است دفاعی نشود.

انشا در مورد ضرب المثل با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

دو انشا درباره ضرب المثل با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا شماره ۱ – همنشین خوب و بد

امام سجاد (علیه السّلام) فرمودند:

مُجالِسهُ الصّالِحینَ داعِیهٌ إلَی الصَّلاحِ؛ همنشینی با صالحان، به صلاح و رستگاری می کشاند.

شعر زیبای سعدی را درباره ی تأثیر همنشینی حتماً به یاد دارید:

گِلی خوشبوی در حمام، روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟

که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گِلی ناچیز بودم

ولیکن مدّتی با گُل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

و این همان تمثیلی است که در روایات آمده است.

وقتی باد و نسیم، از لجنزار و مزبله می گذرد، با خودش بوی تعفن و بد به مشامها می رساند. ولی وقتی از گلستان می گذرد، عطر گل ها را با خود می آورد.

همنشینی با دیگران چنین است.هم خوبان بر ما تأثیر می گذارند، هم بدان. همنشینی با نیکان، انسان را به نیکی و صلاح می کشاند. همنشینی با بدان، اخلاق و افکار و شخصیت انسان را تباه می کند.

تو اول بگو با کیان زیستی

پس آن گه بگویم که تو کیستی

توصیه ی همه ی بزرگان اخلاق آن است که انسان در انتخاب دوستان و همنشینان خود بسیار دقت کند و در حلقه ی دوستان شایسته، با ایمان و اخلاق قرار گیرد تا فضای سالم و معنوی آن گونه دوستان، او را هم به وادی صلاح و خیر و نیکی بکشاند.

چه بسیارند گمراهان و فاسدانی که به سبب معاشرت با دوستان ناباب، به فساد کشیده شده اند. و چه بسیارند نیکانی که خوبی خود را مدیون انسانهای با ایمان و صالح هستند.

در دنیا و جامعه و محیطی که ما در آن زندگی می کنیم ، رفتار دیگران تأثیر زیادی در اخلاق و رفتار و سرنوشت ما دارد. در این محیط هم افراد درستکار با ایمان و فداکار زندگی می‌کنند، هم افراد نادان و خلاف‌کار، این بستگی به عقل و تدبیر ما دارد که با چه کسانی معاشرت و همنشینی کنیم.

اگر با افراد موفق و با ایمان معاشرت کنیم از دانش و اخلاق و رفتار خوب آنان بهره می‌بریم. یا حداقل از تجربه‌های خوب آنان استفاده می‌کنیم؛ اما اگر با افراد نادان معاشرت و دوستی کردیم، اخلاق و رفتار بد آنان بر روی ما تأثیر می‌گذارد و ما را منحرف می‌کند.

بسیار دیده شده است که سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرت ها بکلّى دگرگون شده، و مسیر زندگانى آنها تغییر یافته است. معاشرت با افراد بد، حسّ بدبینى را در انسان، تشدید مى کند و سبب مى شود که نسبت به همه کس بدبین باشد.

روشنى این موضوع، یعنى سرایت حسن و قبح اخلاقى از دوستان به یکدیگر سبب شده که شعرا و ادبا، نیز در اشعار خود هر کدام به نوعى درباره این مطلب دادِ سخن بدهند.

می خوانیم:

کم نشین با بدان که صحبت بد گر چه پاکى، تو را پلید کند

آفتـاب ار چـه روشــن اســت آن را پاره اى ابر ناپدید کنــد

در جاى دیگر آمده است:

با بدان کم نشین که بدمانى خو پذیر است نفس انسانى

و نیز گفته اند:

صحبت نیک را زدست مده که و مِه به شود زصحبت به

مولوی در مثنوی می‌گوید:

تا توانـی مـی گریز از یــار بد

یار بــد بدتـر بـود از مـــار بـد

مار بد تنها همی بر جان زند

یاربد بر جــان و بر ایمـان زند

سعدی نیز در این رابطه می فرماید:

گِلــى خوشبــوى در حمـام روزى

رسید از دست محبوبى به دستم

بدو گفتــم که مشکــى یا عبیـرى

کـه از بـوى دل آویـــز تـو مستـــم

بگفتـــا مـن گِلـــى ناچیـــز بـودم

ولیکــــن مدّتى با گُـل نشستــم

کمـال همنشیــن در من اثـر کـرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

در اینجا همنشین شایسته و رفیق صالح، نظیر همنشینی گِل و شبیه شدن آن به گُل است. یعنی انسان را به کمال می‌رساند و رفیق نامناسب و ناباب، آدمی را از مسیر هدایت و کمال خارج می‌سازد.


انشا شماره ۲ – دوست خوب

پیدا کردن دوست خوب و صمیمی، در این دوره و زمانه، مانند پیدا کردن میوه ی خوب و رسیده است!

شاید زمانی که داشتند رفاقت را تقسیم میکردند، همه ی مردم در خواب غفلت بودند یا شاید ریشه شان خشکیده بوده و به این قافله نرسیده اند یا شاید هم از تقسیم غنائم بهره برده اند، امّا بعد از آن آفت به ریشه شان زده و آدمیت را ازشان گرفته است!

من دوست صمیمی و هم نشین واقعی خود را تنها به شرط چاقو برمی گزینم!

اگر ظاهرش خوب بود ، او را برای تست باطن انتخاب میکنم و با چاقوی عقل، جسمش را می شکافم و به روحش دست می یابم! اگر جسم و باطنش یکی بود و اخلاق و رفتار پسندیده ای داشت، او را انتخاب میکنم. البته هیچ انسانی کامل نیست و من معتقدم باید در مقابل دوستی که میوه و ریشه ی خوبی دارد و تنها چند لکه در او دیده می شود، ما نیز آب پاک و زلالی باشیم تا لکه هایش را پاک کنیم و او را از بدی ،دور نگه داریم.

دراینجا یک سوال پیش می آید که چگونه این چنین باشیم؟ باید درجواب بگویم: کافیست آینه باشیم (المومن مراة المومن؛ مومن آینه مومن است)… مانند آیینه نقد کنیم و امر به معروف آیینه وار انجام دهیم. آینه هیچ گاه داد نمی زند که موهایت نامرتب اند، هیچ گاه فریاد نمی زند یقه ات را درست کن…سکوتش ، خیلی محض است! ما نیز باید همچون آینه و بدون تغییری درحقیقت، واقعیت دوستمان را بارفتارمان، به وی بفهمانیم.

کسانی که در رفتارشان خورده و شیشه پیدا می شود، باید بدانند که مانند میوه ها ،چه خوب باشند و چه بد، چه رسیده باشند و چه گندیده، عاقبتشان این است که خورده شوند و دور انداخته شوند، اما این که پس ازمرگ مورد حمله ی حشرات قرار بگیرند یانه، دست خودشان است. حال قضاوت باشماست!

سیب ناب باش برای دوستت / که ندارد فایده ،گیلاس بودن

گرچه گیلاس هم بود میوه ، ولی / شهره است به کرم دار بودن

می باشد لازم، آدمی را آدمیت / و ندارد آخرت، روباه بودن

هشدار که ندارد جا، سرای آخرت / و فقط هست برای خوابیدن

گرچه میجویی در این دنیا، مادیت / ولی ببر بهره اندر این دنیا،ز آدمیت ای رفیقا…

من گفتم و تو نشنیده بگیر این حماقت / و به حقیقت بدل کن این ، رفاقت

پیشنهادی: معنی ضرب المثل کمال همنشین در من اثر کرد
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *