خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه ” + داستان

معنی ضرب المثل ” فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه ” + داستان

در مورد ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه بیشتر بدانیم! 🌶

معنی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

در این پست با مفهوم، معانی و داستان زیبا از ضرب المثل ایرانی  از کتاب نگارش دهم آشنا می شوید با دانشچی همراه باشید.

معنی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

۱- یعنی هیچ‌گاه از ظاهر افراد نمی توان آن ها را قضاوت کرد.

۲- یعنی ممکن است کسی ظاهر مظلوم و آرامی داشته باشد اما در حقیقت فرد شرور و زیرکی باشد.

فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

کاربرد این ضرب المثل را بنویسید: زمانی از این ضرب المثل استفاده می شود که کسی جثه و اندام کوچک داشته و در عوض بسیار زبر و زرنگ و باهوش باشد. معنای نزدیک این ضرب المثل یعنی به گول کوچک بودن فلفل را نخور! وقتی آن را در دهان بگذاری، ذات تند و آتشینش را بهتر می شناسی. معنای دور و کنایی ضرب المثل این است که آدم ها را نمی توان از دور شناخت. باید با آن ها از نزدیک تعامل داشت تا رفتار خوب یا بدشان شناخته شود.

ایموجی این ضرب المثل 🌶 🙈 ● 😋 👀 🔥

گسترش ضرب المثل فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه با طرح کردن یک داستان

روزی روزگاری در مزرعه ای پر از صیفی جات گاو مغروری زندگی می کرد. هر روز این گاو با راه رفتن روی صیفی جات باعث خرد شدن و از بین رفتن آنها می شد، تا اینکه روزی صیفی جات مزرعه از دست گاو به تنگ آمدند و تصمیم گرفتند راه حلی برای فراری دادن گاو پیدا کنند. هندوانه، کدوتنبل، کلم، بادمجان و فلفل داوطلب مبارزه با گاو شدند و پنج تایی منتظر ماندند تا گاو به مزرعه بیاید؛ وقتی گاو رسید، همگی با هم به سمت گاو حمله ور شدند؛ هندوانه که جثه بزرگ و سنگینی داشت اول از همه مبارزه با گاو را شروع کرد.

هندوانه با سرعت روی سر گاو پرید تا او را فراری بدهد اما گاو ناقلا با شاخ های خود هندوانه را سوراخ سوراخ کرد و شروع کرد به خوردن هندوانه …

کدو تنبل از فرصت استفاده کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو با پای عقبش ضربه محکمی به آن زد و دانه های کدو پخش زمین شد …

بعد کلم به سمت گاو حمله ور شد و گاو با ضربه ای او را پرپر کرد …

با دیدن این حوادث بادمجان از ترس به خود لرزید، قصد داشت فرار کند ولی گاو او را زیر پای خود لِه کرد …

فلفل کوچولوی قرمز که تنها مانده بود رو به گاو کرد و گفت: ای گاو ترسو بیا با هم مبارزه کنیم

گاو خندید و با تمسخر گفت: ای فلفل کوچک تو با جثه کوچک و نحیفت میخواهی با من مبارزه کنی!؟ هاهاها

فلفل خنده ای کرد و گفت: تو با هیکل بزرگت، عُرضه ای نداری …

گاو به سمت فلفل حمله ور شد و هی شاخ زد ولی چون فلفل کوچک بود، هیچ صدمه ای نخورد تا اینکه گاو خسته شد و تصمیم گرفت فلفل را زنده، زنده بخورد؛ یکدفعه گاو فلفل را بلعید و بعد از چند لحظه رنگش قرمز شد و فریاد می زد سوختم سوختم و هر چه خورده بود بالا آورد و فلفل از دهان گاو بیرون افتاد گفت: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

گاو هم ترسید وپا به فرار گذاشت و برای همیشه پا به مزرعه نگذاشت.

پیشنهادی: ضرب المثل‌های ایرانی بیشتری بخوانید

اختصاصی دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

  1. سلام نمازو روزتون قبول . خیلی ممنون خیلی عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *