خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” خیاط هم در کوزه افتاد ” + داستان

معنی ضرب المثل ” خیاط هم در کوزه افتاد ” + داستان

مفهوم، معنی و داستان خیاط هم در کوزه افتاد 🏺

خیاط هم در کوزه افتاد

در این پست با معنی و داستان این ضرب المثل ایرانی و حکایت قدیمی (برگزیده از قصه های سندبادنامه و قابوسنامه) از کتاب نگارش هفتم آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معنی ضرب المثل خیاط هم در کوزه افتاد

طبق حکایتی که در این پست آمده: وقتی کسی در زندگی خود به طور مستمر درباره مشکلات دیگران صحبت می کند و باعث جلب توجه کردن خود بین دیگران می شود و زمانی که خود به آن مشکل بر می خورد، دیگران از این ضرب المثل برای آن شخص استفاده می کنند.

وقتی شخصی به یک بلائی دچار می شود كه پیش از آن درباره اش صحبت کرده، می گویند :”‌ خیاط در كوزه افتاد ”‌ .

حکایت (داستان) خیاط هم در کوزه افتاد

در روزگارهای قدیم در شهری خیاطی بود كه مغازه اش سر راه گورستان بود. وقتی كسی می‌مرد و او را به گورستان می‌بردند از جلوی دكان خیاط می‌گذشتند.

بیشتر بدانید: درباره شغل خیاطی

یک روز خیاط فكر كرد كه هرماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه‌ای به دیوار آویزان كرد و یک‌مشت سنگ‌ریزه پهلوی آن گذاشت.

هر وقت از جلوی دكانش جنازه‌ای را به گورستان می‌بردند یك سنگ داخل كوزه می‌انداخت و آخر ماه كوزه را خالی می‌کرد و سنگ‌ها را می‌شمرد.

کم‌کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یك سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می‌دیدند از او می‌پرسیدند چه خبر؟ خیاط می‌گفت امروز پنج نفر تو كوزه افتادند.

روزها گذشت و خیاط هم مرد. یك روز مردی كه از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دكان او رفت و مغازه را بسته یافت. از همسایگان پرسید: خیاط كجاست؟

همسایه به او گفت: ‌خیاط هم در كوزه افتاد.

از آن وقت بود که این مَثَل در بین مردم رواج پیدا کرد.

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *