خانه » فرهنگی و هنری » تحقیق درباره استعمار و ایستادگی در برابر بیگانگان

تحقیق درباره استعمار و ایستادگی در برابر بیگانگان

استعمار چیست؟ استعمارگر کیست؟

استعمار چیست؟ استعمار گر کیست؟

– استعمار چیست؟

اِستِعمار واژه‌ایست عربی و در بُن به معنای آبادی خواستن است؛ ولی امروزه استعمار معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است؛ ولی معمولاً استعمار در جستجوی به تاراج بردن دارایی کشورهای دیگر بوده‌است.

معنی استعمار در فرهنگ فارسی عمید

دست درازی و اعمال نفوذ و مداخلۀ دولت قوی در کشور و سرزمین دولت ضعیف به بهانۀ آبادی و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آن.

معنی استعمار در دانشنامه اسلامی

استعمار به معنای مهاجرت کشورهای متمدن به سرزمین های خالی از سکنه به منظور عمران آن سرزمین است. اما امروزه استعمار به معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است؛ ولی معمولاً استعمار در جستجوی به تاراج بردن دارایی کشورهای دیگر بوده است.

استعمار از لحاظ لغوی به معنای مهاجرت گروهی از افراد کشورهای متمدن به سرزمین های خالی از سکنه یا کم رشد به منظور عمران یا متمدن کردن آن سرزمین است. لکن واقعیت پدیده ی استعمار با معنای لغوی آن متفاوت است و در عمل به معنای تسلط جوامع و کشورهای قدرتمند بر جوامع و سرزمین های دیگر به منظور استثمار و بهره کشی از آن ها در آمد. بنابراین استعمار از لحاظ سیاسی به معنای حاکمیت گروهی از قدرت های خارجی بر مردم یا بر سرزمین دیگر است. مارکسیست ها به جای کلمه ی استعمار از کلمه ی مشابهی تحت عنوان «امپریالیسم» استفاده می کنند.

امپریالیسم در حقیقت به حکومتی اطلاق می شود که در آن یک حاکم نیرومند بر بسیاری از سرزمین های دور و نزدیک حکومت داشت، (همانند امپراطوری ها) ولی بعدها به هرگونه حاکمیت مستقیم و غیرمستقیم کشورهای قدرتمند و کشورهای دیگر عنوان امپریالیسم داده شد.

  • پدیده استعمار

استعمار در عصر خود پدیده ای چنان فراگیر بود که تا پایان قرن نوزدهم میلادی تقریبا تمامی کشورهایی که امروزه در قاره های آسیا، افریقا و امریکای لاتین به نام کشورهای جهان سوم، موجودیت سیاسی مستقل دارند مستقیم یا غیرمستقیم تحت سلطه ی کشورهای استعمارگر غربی درآمده بودند. تا پایان این قرن فقط تعداد معدودی از کشورهای جهان سوم به طور مستقیم ضمیمه ی امپراطوری های استعماری نشدند که معمولا از ایران، ترکیه (عثمانی سابق)، چین، ژاپن، تایلند، حبشه و افغانستان نام برده می شود؛ اما این کشورها نیز به صورت های دیگری عرصه ی حضور و نفوذ استعمارگران غربی بودند. دوران نفوذ استعمار تا نیمه ی قرن بیستم نیز ادامه داشت ولی پس از جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورها به تدریج استقلال یافتند و به صورت مستقل اداره شدند.

  • تاریخچه ی شکل گیری استعمار ( علل پیدایش استعمار )

استعمار به عنوان پدیده ای سیاسی اقتصادی حدودا از سال ۱۵۰۰م آغاز گردید. در طول این مدت، استعمارگران برخی از کشورهای اروپایی مناطق وسیعی از دنیا را کشف کردند و در آن جا ساکن شدند و به بهره برداری پرداختند. برخی از صاحب نظران معتقدند که استعمار به دوران باستان برمی گردد و اقدامات حکومت های باستانی نظیر فینیقیه و یونانی ها و سرانجام رومی ها در ایجاد پایگاه هایی خارج از سرزمین خود را به منظور استفاده از آن ها برای تجارت یا جنگ یا گسترش فرهنگ خود نوعی استعمار می دانند. پیدایش استعمار در عصر جدید با ظهور کشورهای قدرتمند اروپایی آن زمان یعنی انگلیس، فرانسه، پرتغال، اسپانیا و … همراه بود.

بعد از کشف راه های دریایی در اطراف افریقای جنوب شرقی (۱۴۸۸م) و کشف قاره امریکا در سال ۱۴۹۲م مسافرت های دریایی به منظور استعمار و کشف سرزمین های جدید آغاز شد. آن ها در ابتدا به دنبال طلا، عاج و اشیاء قیمتی بودند اما رفته رفته انگیزه های وسیع تر اقتصادی نظیر تجارت، انتقال مواد اولیه ی معدنی و کشاورزی به سرزمین های اروپایی و فروش کالاهای اروپایی به فعالیت های استعماری وسعت بخشید. جنبه های اقتصادی استعمار (یعنی بهره کشی کشورهای اروپایی از سرزمین ها و جوامع دیگر) بدون جنبه های سیاسی و نظامی نمی توانست دوام یابد.

کشورهای استعمارگر خیلی زود دریافتند که برای تداوم بهره کشی لازم است که بر جوامع مستعمره ی خود نظارت سیاسی داشته باشند و حتی فرهنگ آن ها را تحت کنترل درآورند. این کار در سرزمین ها و جوامعی مانند جوامع بومی امریکا، افریقا و اقیانوسیه که مراکز اقتدار و فرهنگ و تمدن بومی آن ها ضعیف بود یا در اولین یورش های استعمار فرو ریخته بود بسیار راحت صورت گرفت. در این سرزمین ها مراکز قدرتی به وجود آمد که تماما زیر نظارت استعمارگران بود. استعمارگران در این کشورها در کنار نهادها و مؤسسات سنتی بومیان معمولا نهادها سازمان ها و شیوها و مناسبات اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی جدیدی ایجاد کردند که در حقیقت پاسخ به نیازهای استعماری خودشان بود و نه نیازهای مردمان بومی آن سرزمین ها.

استعمارگران در برخورد با کشورهایی مانند ایران و چین که از قدرت بالایی برخوردار بودند و قادر به تسلط کامل بر آن ها نبودند سعی کردند تا تغییراتی را به منظور حفظ منافع و تامین نیازهای خود در این کشورها به وجود آورند. به طور کلی، سلطه ی استعمار و قدرت های استعماری بر کشورهای مستعمره در طول حدود پنج قرن، آثار و پیامدهای منفی عمیقی بر جای گذاشت و موجب عقب ماندگی آن ها در عرصه های مختلف گردید.

– استعمارگر کیست؟

به عبارت ديگر استعمار يا استعمارگرى (Colonialism) سـيـاسـتي مـبـتـنـى بر برده كردن ، سودجويى از منابع طبيعى و بهره كشى از مردم كشورهاى از نـظـر اقتصادى كم رشد و جلوگيرى از پيشرفت فنّى ، اقتصادى و فرهنگى آن ها براى تحكيم سلطه سياسى ، نظامى و اقتصادى دولت استعمارگر مي باشد . بر اين اساس فرق استعمار با استعمار گر از نظر مفهومي اين است که استعمار يک نظريه سياسي و روشي در تعيين سياست هاي خارجي يک کشور با ويژگي هاي مذکور است و دولتي که اين نظريه و روش را به کار مي بندد استعمارگر خوانده مي شود .

بیشتر بخوانید: درباره معنی فرهنگ و هویت
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *